نه!
ابلیس عبا درازِ دستارک بند!
خلیفهی خم هیکلِ خون پروار!
نه!
نه!
نه!
یک بال مگس سازش نمیکنم
آرزوی مرگ تو را
یکهزارم مکث فرصت نمیدهم
پشت پلک شکستهی من
خشمی شفق رخسار
با دو کهکشان گر گرفتهی خون در چشم
تو را همیشه میپاید
میان من و تو
آه!
میان من و تو
بیشهیی برق تشنهی دشنهها
با ریشههای به ژرفا دوان انتقام
میان من و تو
هزار وسعت بیحائل هول،
در هر وسعت، هزار لجهی لج پرورد
در هر لجه، هزار موج فوجافوج
بر کاکل هر موج،
هزار یال آشفتهی توفان
فراوان میان من و تو
لحظهی فرود گلوله بر تپش نازک پوست
بیشمار فوارهی سرخ
گل شیپوری زخم
نه!
نه!
سازش نمیکنم
پوست اتو کشیدهی من
استخوان نیم جویدهی من
سند سند، کتاب «سازش ممنوع!» است
بر جبین کوچههای غضبناک
باید با زبان گلوله نوشت:
«مرگ بر خامنهای!»
پوست اتو کشیدهی من
استخوان نیم جویدهی من
سند سند، کتاب «سازش ممنوع!» است.
0 نظرات