بنویس آی تاریخ!






یه سکوت تو سینه‌ی راز، یه صدا تو قلب دیروز
یه همیشه حرف ممنوع، یه نگفته‌ی جگر سوز

یه هجا دو حرف ساده، شده سهم نام یک زن
همه سرگذشت من شد، نشکستن از شکستن

منم اون که ارتجاع گفت: «زده گاز به سیب شیطان
سبب خروج آدم، ز بهشت دین فروشان»

من و سایه‌یی فراموش، پس پشت جنس برتر
ز «زنوبیا» بپرسید، من و رنج من سراسر

یه ورق بده نشونم که نباشه مرد سالار
قلم خدای تاریخ، ننوشته زن رو یک بار

منم اون که بی‌گناهی تموم گناه من بود
منم اون که از تولد، افق تنش کفن بود

تو نگاه باز «ژاندراک»، منم اون غرور سوزان
بگو ای لب گوتین!‌ سخن از «مادام رولان»

نشکسته نام «مریم»، به هزاره‌های بهتان
بنویس آی تاریخ! بنویس عصر کتمان!

بنویس آی تاریخ!‌ چه غریب بوده «زینب»
به میان وحش و وحشت، کلمات سرخ بر لب

تو شریعت سیاهت، سهم من یه برده بودن
چی بوده تو مذهب تو، جرم نانوشته‌ی من؟





منم اون جرأت فریاد، خیره تو نگاه جلاد
منم اون قیام جلودار، منم اون تو را درانکار

منم اون که از نگاهم تو همیشه در هراسی
تو و من، همیشه دشمن؛ دشمنان هم اساسی

...
بنویس آی تاریخ! بنویس عصر کتمان!




ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top