علی خامنهای و دستاربندان خونآشام بر لبهی پرتگاه سرنگونی، حتی از مزار
شهیدان و نمادهای یادآور نبرد، حماسه و مقاومت قهرمانان نیز میهراسند. ۳۰سال پس
از عملیات فروغ جاویدان تبر بر درختی گذاشتند که پیکر طاهره طلوع بیدختی (فرمانده
سارا) را از آن واژگونه آویخته بودند؛ زنی جنگیده تا فشنگ آخر با دشنهیی در قلب.
درخت طاهره را کشتند
زیرا برق مدال شجاعت
زنی بیمرگ را بر گردن داشت
به جرم درخت بودن
درخت طاهره را کشتند
زیرا در او زنی
ایستاده بود،
که هنوز آنجا ایستاده
است.
درخت طاهره را کشتند؛
اما نمیدانستند
او تنها شاهد هبوط دشنه
بر تپشی معلق نیست
خزان اندیشان نزدیک
بین نمیدانند
درختینهگی را از درخت
نمیتوان با تبر گرفت
نمیدانستند
سلولهای معنای درخت
از حافظهی هزارههای زمین
میآید
نمیدانستند
تاریخ را نمیتوان با
کشتن کشت
درخت طاهره را کشتند
زیرا با نگاه سمجش
در ابرهای عابر کنجکاوی
غرور ایستادن میکاشت
و به یادهای بادهای چهارزبر
پیغام «آمدن» میداد
درخت طاهره را کشتند
نمیدانستند
ریشههای شکوهش
در ترانهها، تا کرانهها
دویده است
...
درخت طاهره را کشتند
نه ...
درخت طاهره را
جنگل جنگل جنگل بار
کاشتند و باز باز باز افراشتند.
ع. طارق
0 نظرات