شكسته باد قلمم، اگر بسرايم، براي آن كه بگويند؛ «شاعر است»، يعني صراف، و بنگارم، براي آن كه بگويند: «اهل قلم است» يعني سوداورز و در اين نمايشْبازار عرضهی خود، كالايي باشم زرورق پيچ؛ فريفتار نگاهها، يا باد به غبغب افكنندهيي تهي مغز،ويرانساز گوشها، يا دلقگكي رقصنده در هر باد و آنچه «پسندٍ روز» نام دارد... واي بر من! و شكسته باد قلمم؛ شكستهتر
0 نظرات