به ياد اشرف رجوي اسطورهیی جاودان، در قامت يك
آرمانشهر
و موسي خياباني، سردار راست قامت ايستادگانٍ مشعل به دست، در حماسيترين
نبرد معاصر.
چه کسی میگفت:
«خاموش شد اشتياق تماشاي شكوه؟!»
پلک باز تلویزیون
كمانهی خبر
در گوش
زعفرانيهی تهران
فرود آر. پي. جي
بر ايستادگي ديوارهاي سوراخ سوراخ
لانگ شات پير اوين
غرور حماسه در مشت گره كردهی «سردار»
كجاست قصيدهی زيبايي
تا صلابت ابروان كشيدهی او را
نگاره كند؟
معصوميتي
كوچك
بر دستان خونچكان
قهقههیی چركين
زني آسمان
نگاه، با پيراهني از لبخند گل سرخ
پشت به سپيدي آهستهی برف
لشگر
عاطفههاي مجروح
شرشر آهستهی اشك بر گونهی ناباوري
و شكفتن یک نام در قابي از غرور در گرماي اعتماد
خلق...
اين گونه
متولد شد بر برگ شكستهی تقويم
۱۹ بهمن ۶۰
نامي كه
شانه به شانهی عشق
تا هميشهی ياد جاري است
چه كسي ميگفت:
«خاموش شد اشتياق تماشاي شكوه؟»
چه كسي ميگفت:
«تبرآجين شد دست با مشعل سرخ؟»
نام او لعنت باران باد!
از چيست
اين همه پچ پچ عطر
در نوآيند سبز بهار؟!
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
بهمن ۱۳۸۵
بهمن ۱۳۸۵
0 نظرات