این روزها اقرار به وضعیت
انفجاری جامعه و نیز شرایط حساس و شکنندهی نظام ولایت فقیه از رسانههای مقاومت و
نیز شبکههای اجتماعی فراتر رفته و به عنوان یک واقعیت مسلم به رسانههای حکومتی
نیز تسری یافته است.
روزنامهی حکومتی آرمان
۱۸مرداد۹۷) مینویسد:
«در غیرعادی و مشکل و سخت
بودن شرایط عمومی کشور در ماههای درحال گذر و پیش رو، تردید نمیتوان کرد چرا که
از مقام و مردم ایران گرفته تا آفرینندگان این شرایط چنین چیزی را به زبان آوردهاند.
حال نامش را بگذاریم بحرانی که با آن مواجهیم و یا مساله حاد یا جدی ملی یا شرایط
اضطراری و یا از این قبیل...»
همین روزنامه یک هفته
پیشتر از آن نوشته بود:
«اعتراضات دیماه تنها
نشان داد که به چه میزان جریانهای سیاسی ما از قافله عقب هستند. معلوم شد برخی از
آنچه زیر پوست جامعه میگذرد بیخبرند و میزان عقبافتادگی و بیخبری را آشکار
کرد. حوادث نشان داد اگر آنها پوستاندازی نکنند و نگاهشان به جامعه را تغییر
ندهند از قافله تحولات اجتماعی باز خواهند ماند. حتی تحلیل و مواجهه اصلاحطلبان
بعد از رخداد دیماه نیز آنقدر ناقص، کجومعوج بود که آنها بارها مجبور شدند ادبیات
خود را عوض کنند. سیاستورزان هر دو جناح رسمی کشور نگرش سلبی و در واقع عاجزانهای
از درک ژرفای تحولات جامعه داشتند. آنها با مراجعه به آمار که میگفت جمعیت
معترضان حدود ۱۰۰هزار نفر بوده، چشم بر واقعیت بستند».
به زبان معکوس، یعنی قیام
مردم ایران فراگیرتر از آن است که هر دوجناح رژیم وانمود میکنند و شرایط شکنندهتر
آن است که تصور میشود.
قیام، هر لحظه، هرجا، با
هر ترکیب
بهترین توصیف برای جامعهی
کنونی ایران، توصیف آن یک آتشفشان فعال است. اگر به هر کدام از اعتصابها، اعتراضها
و نیز قیامهای برپا شده در شهرهای ایران نگاه کنیم، در اغلب آنها رژیم غافلگیر
شده است. در هر کدام از این قیامها حکومت چند فازکیفی از قیامکنندگان عقب بوده
است. نقش او در مواجهه با قیام و اعتراض تلاش برای جلوگیری از سرایت آن به دیگر
جاها و نیز مهار آن با شیوههایی از قبیل: سانسور اخبار آن، نسبت دادنش به بیگانه،
گسیل نیروی ضد شورش و ضرب و شتم و دستگیری و کم و ناچیز نشان دادن آن بوده است.
درست در جایی که فکر میکرده است که دیگر تمام شد و بر اوضاع فائق آمده، قیام و
اعتراض از جای دیگری که گمان نمیکرده، شعله کشیده است.
قیام متوجه کل حاکمیت است
روزنامهی حکومتی شرق
(۱۸مرداد۹۷) اعتراف کرد که قیام و اعتراض مردم ایران کل نظام را نشانه رفته است:
«مخاطب مسئول این اتفاقات
فقط دولت و قوهمجریه نیست، بلکه کل حکومت باید این اعتراضات را به خود بگیرد. کل
سیستم اجتماعی ما و بزرگترهای جامعه باید این اعتراضات را به خود بگیرند و نباید
آن را به گردن بخش اجرائی بیندازند».
«بزرگترهای جامعه» میتواند
تعریضی بر علی خامنهای نیز باشد. این روزنامه در پاراگراف دیگری مینویسد:
«باید توجه داشت که این
اعتراضات، وقفهای است و به اشکال مختلف خودش را نشان میدهد و در هر مقطع به شکلی
بروز میکند».
قیام قابل مهار نیست
این روزنامهی حکومتی سپس با اذعان به اینکه
حکمرانان (سردمداران نظام و در رأس آنان ولی فقیه) عاجز از دیدن «نشانهها»ی
آتشفشان قیام هستند ـ مینویسد:
«ما نشانهشناسی نداریم؛ درواقع حکمرانان نشانهها را جدی نمیگیرند. اگر به آه دردمندان بیتفاوت باشيم، قطعا پاسخش را خواهیم گرفت. ما باید متوجه باشیم که این جامعه نشانههایی دارد، مشاهدات خود را بررسی کنیم و ببینیم پرخاش و عصبانیت و واکنشهای لحظهیی چقدر در جامعه ما زیاد شده است».
«ما نشانهشناسی نداریم؛ درواقع حکمرانان نشانهها را جدی نمیگیرند. اگر به آه دردمندان بیتفاوت باشيم، قطعا پاسخش را خواهیم گرفت. ما باید متوجه باشیم که این جامعه نشانههایی دارد، مشاهدات خود را بررسی کنیم و ببینیم پرخاش و عصبانیت و واکنشهای لحظهیی چقدر در جامعه ما زیاد شده است».
و در جای دیگر این معنا به بگونهیی دیگر بالغ
میکند:
«در
شهر خبرهایی وجود دارد که ما انکارش میکنیم، انگار ما درگیر تعارفات و گرههای
فروبستهیی هستیم که در سبک زندگی و دیدگاه نسبت به قشر محروم جامعه وجود دارد. وقتی
این نشانهها دیده نمیشود، بهتدریج کار به پرخاشگریهای غیرمستقیم میرسد که ما
آنها را نمیبینیم و جدی نمیگیریم و پشت گوش میاندازیم و بعد نوبت به اعتراضات
مستقیم میرسد. یک بار در دی ماه تجربه و به آن امنیتی نگاه میکنیم و باز هم جدی
نمیگیریم. در واقع ما عمیق نشانهها را مورد بررسی قرار نمیدهیم و از طریق نشانهها
مشکلات را نمیتوانیم بفهمیم و در نتیجه فرصتسوزی میکنیم و دوباره این زخم از
جای دیگری سر باز میکند».
آری، «این زخم از جای دیگری سرباز میکند».
بهتر است بگوییم این آتشفشان از محل دیگری سر به عصیان برمیدارد. رژیم ولایت فقیه
در این میان نقش در میان شعله گرفتار آمدهی مفلوکی را دارد که میخواهد با اتکا
به پف دهان خویش این آتش گدازان را خاموش کند. آن هنگام که گمان میبرد، یک دهانهی
آتشفشان را کور کرده است، گدازهها پرتابی قیام از نقطهیی دیگر فواره میزنند.
اعتصاب سراسری کامیونداران خود را به اعتصاب سراسری راهآهن پیوند میزند. ورزشگاه
آزادی با شعار «مرگ بر دیکتاتور» به یکباره به لرزه درمیآید. هنوز این آتش
فروننشسته، اعتصاب در بازار کفاشهای تهران سربرمیکشد و ... اکنون همه جای ایران
و همهی شهرهای ایران استعداد شعلهور شدن دارند.
قیام دی ۹۶ با تمام قامت خویش بیدار است، با
شکلها و نمودهای مختلف در کار است و به زودی پف کنندگان حقیر بر کوهوار شعلهها
را به کام خویش خواهد کشید.
0 نظرات