جادوی نوشتن، مجموعه یادداشت های علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) در
مورد نویسندگی است.
معرفی
این کتاب را با مقدمهیی از نویسنده آغاز میکنیم:
«این
یادداشت ها نخست برای یک دورهی فراگیری فنون و تکنیک های نویسندگی به تحریر درآمد
اما به زودی در قامت یک کتاب سربرآورد.
قلم به
دست گرفتن و نوشتن مکنونات قلبی یک نیاز است؛ نیازی انکارناپذیر، شایستهی مقام
انسان و بایستهی یک جامعهی آرمانگرا و هنر ورز. این نیاز قبل از هر چیز
برخاسته از یک تنهایی فلسفی ـ عرفانی در زیستن رنجآمیز انسان بر کرهی خاکی
است؛ داستان تأمل طلب و انگیزانندهی نی مولانا؛ «نی ببریده از نیستان»، با سینهیی
شرحه شرحه از فراق.
« بشنو
این نی چون شکایت میکند
از
جداییها حکایت میکند
کز
نیستان تا مرا ببریدهاند
در
نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه
خواهم شرحه شرحه از فراق
تا
بگویم شرح درد اشتیاق».
...
نگرههای
فلسفی در چرایی و فرجام خلقت انسان، شکوههای سوزناک «جدایی»، و مویههای عاشقانه،
ناگزیر، «سینههای شرحه شرحه از فراق» را به «شرح درد اشتیاق» حاجتمند خواهد کرد.
آنها را بر آن خواهد داشت تا از «نیستان» نی ببرند و آن را به خامه بدل سازند، در
آمهی خون فروبرند و نوشتن بیاغازند.
این
کتاب برای نگارندگان چنینی است. از این رو به زبانی نوشته شده كه ساده و همه فهم
باشد، اهتمام آن، نه غور در مباحث دشوار فنی و تخصصی، كه پاسخ به نیازی مبرم
است. بنابراین نباید انتظار داشت حیطهیی گسترده مانند نویسندگی؛ [با تمام شاخهها
و زیرمجموعههای آن] را به تمام و كمال به نقد بكشد. این مهم، هرگز و هرگز در توان
این قلم نیست. غرض در میان نهادن تجارب و رهنمودهایی ست كه امیدمندیم ارائهی آن،
گرهی ازكار مشتاقان بگشاید.
بااین
تعریف، كتاب حاضر را دستنویسهای پراكنده، آموختهها [و نه آموزه]های جسته ـ
گریخته و آزمودههای محدود نگارنده یی قلمداد كنید كه بر سر آن بوده با به شراكت
گذاشتن دستاوردهای خویش، راه را با دیگران و با مدد آنان طی كند. تصریح میكند كه
خود همیشه نوآموز است و بیش از سایرین، برای آموختن تمام عمر، پوزار میکشد ـ با
کشکول اشتیاق، دریوزهوارـ به هر دیار؛ و کوبه میساید به هر بسته در، با
انگشتانی بی قرار.
نگارندهی
بر آن است صفحات این کتاب را همچنان باز نگهدارد تا ـ در یک کار مشترک ـ با تجربه
ها و رهنمودهای عاشقان قلم، غنی و کامل گردد
ترک
گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر
ره روی که در گذر آید
صالح و
طالح متاع خویش نمودند
تا که
قبول افتد و که در نظر آید
چشم
امید دارم استادان ادب، شاعران و نویسندگان این مرز پرگهر و تمامی ادبدوستان
صاحبدل، بزرگوارانه بر سر من منت نهاده و کاستیهای این وجیزه به این حقیر یادآور
شوند؛ که بسا موجب امتنان و خرسندی خواهد بود.
کمال
همنشین در من اثرکرد وگرنه من همان خاکم که هستم.»
جادوی
نوشتن
هديهيی
كوچك به آتش بر جان افتادگان درد آشنا؛ ظلمت ستيزاني كه بغض در گلويشان راه نجات
میجويد و به كلمه راه میبرد؛ آنان که نه برای نام و نان و پشیزی چند، بل برای
پاسخ به تعهدات عظیم انسان در برابر خدا، هستی و تاریخ قلم به دست گرفتهاند.
تقدیم
به آزادیخواهانی که به نوشتن عشقی وافر دارند.
0 نظرات