«خیزشهای اجتماعی نتیجه عدمتعادل بین داشتهها
و خواستههای اجتماعی است و تا این مهم حاصل و به ندای جوانان و خواستههای مردم
بهویژه اقشار فرودست توجه نشود و باز هم مانند گذشته سر خود را مانند کبک زیر
برف پنهان کنیم و گناه ندانمکاریهای خود را به گردن این و آن بیاندازیم، باید
انتظار داشته باشیم که نارضایتیها در جایی دیگر بروز خواهد کرد».(روزنامه حکومتی
آرمان ۲۷آذر ۹۸)
وضع و حال خامنهای این روزها مانند خروس گر بیریخت و پروبال
ریختهای است که از فرط افلاس و پیسی حتی مرغهای بیدست و پای نظام هم او را نوک
میزنند. بهنظر میرسد آن تئوریبافیهای روزهای نخست قیام و اطلاق لقب «اشرار» به
جوانان رشید و قیامآفرین ایران و «اغتشاشگر»، «یاغی و باغی» خواندن آنها دیگر
حتی در درون نظام و در بین اندرونیها و خودیهای دایرهی ولایت و قدرت نیز محلی از
اعراب ندارد. این روزها حتی قلم بهمزدان دیکتاتور و روزنامههای جیرهخوار سانسور
نیز به جای کلمهی «اغتشاش»، از واژههای «خیزش» و «اعتراضات اجتماعی» نام میبرند.
بلندشدن
بوی الرحمان خامنهای
عناصر فرصتطلب و نان به نرخ روز خور نظام که سمت باد را خوب
تشخیص میدهند، ترجیح میدهند در روزهای پایانی نظام الهی و بلند شدن بوی الرحمان
خامنهای کلاه خود را بچسبند تا باد نبرد. آنها طوری دوآتشه در مجلس ارتجاع نطق میکنند
که انگار نه انگار که خرقهی «التزام قلبی و عملی» به ولیفقیه را به تن دارند و در
بهترین حالت یک مترسک جنبان در باد بیش نیستند.
محمود صادقی: «چه کسی پاسخگوی مردم اسلامشهر، رباط کریم،
شهریار و دیگر شهرهای حومه تهران است که از حمل و نقل عمومی و از آن محروم شدهاند؟
اینکه مردم این نواحی بیشتر در اعتراضات شرکت کردند به آن علت است که نگران این
هستند که باید بیشتر تاثیر مستقیم ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی را
تحمل کنند. چرا با نگاه امنیتی بروز اعتراضات را به سازماندهی بیگانگان نسبت میدهید»؟
سر
فرو بردن کبکوار در برف!
یک کارشناس حکومتی نیز در مقام اندرزگویی به بالانشینهای
نظام، در مطلبی با عنوان «خیزشها و اعتراضات اجتماعی راجدی بگیریم» مینویسد:
«خیزشهای اجتماعی نتیجه عدمتعادل بین داشتهها و خواستههای
اجتماعی است و تا این مهم حاصل و به ندای جوانان و خواستههای مردم بهویژه اقشار
فرودست توجه نشود و باز هم مانند گذشته سر خود را مانند کبک زیر برف پنهان کنیم و
گناه ندانمکاریهای خود را به گردن این و آن بیاندازیم، باید انتظار داشته
باشیم که نارضایتیها در جایی دیگر بروز خواهد کرد».(روزنامه حکومتی آرمان ۲۷آذر ۹۸)
خطرناک
بودن وضعیت نظام
کارشناس مزبور برای اینکه تأثیر نوشتههای خود را دوچندان کند
و خطرناک بودن وضعیت شکنندهی نظام را برجسته سازد، در ادامه میدهد:
«تفاوت این اعتراضات با موارد قبلی آن است که آنجا بیشتر از جانب
طبقه متوسط شهری صورت میگرفت، در حالی که خیزشهای اجتماعی اخیر مربوط به اقشار
فرودست جامعه و نسل جوان است که حداکثر سن آنها ۲۴سال بوده و با شعارهای
خود نشان دادند که تغییرات عمیقی اتفاق افتاده است».(همان منبع)
او تلاش میکند که با زبان خاص مصلحتاندیشان نظام به مخاطب
خود ـ که در حقیقت کسی جز ولیفقیه قافیهباخته نمیتواند باشد حالی کند ـ که این
تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. اوضاع نظام کشمشیتر از آن است که تصور میشود؛
زیرا اولاً سن قیامآفرینان حداکثر ۲۴ است و نسل جوان جامعه را تشکیل میدهند،
در ثانی برخلاف قیامهای قبلی که بیشتر از جانب طبقهی متوسط شهری صورت میگرفت، نیروی
محرک این قیام، اقشار فرودست هستند و چیزی برای از دست دادن ندارند؛ از این رو تا
ته خط پیش خواهند رفت.
این همان «تغییرات عمیقی» است که اتفاق افتاده است.
بله، «اعتراضات اخیر تنها به رفع بیکاری و زمینههای اقتصادی و
اشتغال و رفع فقر و گران شدن بنزین محدود نیست، بلکه خواستهها، عمیقتر و گستردهتر
شده است».(همان منبع)
کارشناس حکومتی نمیگوید این «خواستههای عمیقتر و گستردهتر»
چیست؛ اما خوانندهی سطور او بهسادگی درمییابد که منظور همان براندازی تمامیت نظام
است. این خواست براندازانه را قیامکنندگان در قیام آبان ۹۸ به بهترین شکل بارز
کردند. قیام اگر چه با بنزین شروع شد اما در بنزین توقف نکرد، بنزین را برگرفت و
با پاشیدن آن بر خشم متکاثف و بینانبرانداز خود، خیابانها را به جهنمی سوزان
برای آخوندهای خامنهایصفت تبدیل کرد.
شکاف
طبقاتی
جناب کارشناس در ادامه چنین انذار میدهد:
«هر چه میگذرد بر خواستههای
معترضان افزوده میشود. این خیزشها از نظر جامعهشناسان محتمل و قابل انتظار بود،
زیرا معلوم بود وقتی خودخواهی و خودگرایی در جریان است و گروهی خاص همه امتیازات
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... را در اختیار گرفته باشند و مردم را غریبه
فرض میکنند و نورچشمیها و سفارشیها بر سرکار باشند و شایستگان و نخبگان و
برگزیدگان مردمی را در آن دایره راهی نباشد، چنین اتفاقی دور از ذهن نیست».(همان
منبع)
«خودخواهی و خودگرایی!»
کمترین کلمات در وصف فرعون أَنَا رَبُّکُمُ
الْأَعْلَی گوی زمان ما یعنی «مقام
معظم رهبری!» است. «گروهی خاص»، همان اقلیت ۴درصدی سران و نورچشمیها
و سفارشیها و چماق به دستانش هستند که زندگی ۹۶درصد جامعه را به تباهی
کشاندهاند؛ اقلیتی که پاسدار قالیباف، واضع این درصدبندی نیز جزو آنان است.
صدالبته که ریشههای قیام عمیقتر از تمام خیزشهایی است که در تاریخ معاصر ایران
بعد از روی کار آمدن این رژیم روی داده است. این ریشهها آنچنان عمیق هستند که
این کارشناس نیز به آن اعتراف میکند و ترکیب اضافی «شکاف طبقاتی» را در توصیف آن
به کار میبرد:
«این اعتراض صرفاً بهخاطر بنزین نبود. هنگامی که بهگفته مارکس
شکاف طبقاتی به حداکثر میرسد و بهقول رئیسجمهور حداقل ۶۰میلیون نفر نیاز به کمک
معیشتی دارند، باید انتظار چنین اعتراضهایی را داشت».(همان منبع)
لحظهی
تعیینکننده و در کمین
کدام حرف درست است؟ ادعای ۴۸ساعته جمع کردن قیام یا
شکاف هر دم فزایندهی طبقاتی و آن ۶۰میلیونی که هر کدام مانند یک بمب ساعتی
در کمین فرصت نشستهاند؟ مگر پاسدار فدوی، جانشین فرماندهی سپاه، رجز نمیخواند و
نمیگفت: «ما یک خباثت و شرارتی را که آمریکاییها، فرانسویها، انگلیسیها، آلمانیها
و عربستانیها در آن دخیل بودند، ۴۸ساعته به سرانجام قطعی رساندیم و آنها را
شکست دادیم ولی فرانسویها ۱۱ماه است نتوانستهاند اعتراضات داخلی
خودشان را که هیچ اثری از شرارت و آشوبگری در آنها نیست، کنترل کنند».(جوان ۴آذر ۹۸)
نویسندهی مطلب «خیزشها و اعتراضات اجتماعی را جدی بگیریم» در
ادامه مینویسد:
«هنوز هم برخی نمیخواهند
واقعیت اجتماعی را درک کنند که مشکل درونی است و اظهارنظرها و گفتههای نادرست
درباره معترضان بهکار میبرند و یک بار هم نمیخواهند درک کنند که اینگونه
اظهارنظرها و بیتفاوتیها، آتش مخالفتها و اعتراضات را برافروختهتر خواهد کرد».(همان
منبع)
***
بگذار کبکهای نظام با کبکبه و دبدبه و ادعای سرکوب قیام سر در
برف تغافل کنند اما فوران خشم سرکش تودههای بهجان آمدهی مردم ایران همانگونه که
آنان را در آبان ۹۸ غافلگیر کرد، اینبار بیمحابا به کام شرارههای مهیب آتش
خواهد کشید. آن لحظهی تعیینکننده و در کمین ممکن است همین الآن باشد.
دیدی آن قهقهه کب خرامان حافظ!؟
که ز سر پنجهی شاهین قضا غافل بود.
0 نظرات