اندیشهی براندازی
قیامهای بزرگی مانند دی۹۶ و آبان۹۸ تمایل عمومی جامعه ایران را برای برچیدن استبداد دینی و استقرار یک جایگزین دموکراتیک نشان داد. با اینکه این دو قیام بزرگ با تیغ و تبر استبداد به خون کشیده شدند ولی به پایان نرسیده و عقب ننشستند، به لایههای زیرین جامعه رفته و در زیر پوست اختناق حیات نوینی آغازیدند. اکنون آثار و تبعات این دو قیام بر پیکره و روان جامعه، نه تنها باقی است، بلکه در افقهای نوینی دامنههای خود را گسترانده و ریشههایش را در اعماق خواست دوانده مردم است.
این روزها کمتر ایرانی را میتوان یافت که به تغییر این حکومت نیندیشیده یا اندیشهی براندازی را از ذهن نگارنده باشد. قاطبهی مردم اکنون برای تغییر وضع موجود بهراهکارهایی خارج از چارچوب این نظام میاندیشند.
طرد استبداد دینی از سوی مردم
نظام برآمده از اصل ضدایرانی ولایت فقیه، برای مدتی توانست با خیمهشببازی اصلاحات قلابی، صورت مسألهی سرنگونی خود را به عقب بیندازد و برای چند صباحی زمان بخرد ولی در قیام ۸۸ و بهطور جدیتر در قیام دی۹۶ طرد و انزوای باندهای فریبکار نظام توسط مردم، ظهور عصر جدیدی از بلوغ سیاسی آنها را نوید داد. این بلوغ از سطح خیابان و از میان شعارها مردم بر گذشته به یک واقعیت مسلم تبدیل گشته و خود را به گفتمان رسمی باندهای حکومتی نیز تحمیل کرده است. عبدالله ناصری، از اصلاحطلبان قلابی در گفتگویی با یک رسانهی حکومتی، ناگزیر به این موضوع اعتراف میکند.
«نباید کتمان کرد که بعد از ۹۶ و با ضعف عملکرد دولت از یکسو و سختتر شدن هسته اصلی قدرت از سوی دیگر، مردم دیگر برای انتخابات انگیزه کافی ندارند که باید ایجاد کرد. من بهعنوان اصلاحطلب جامعهمحور اعتراف میکنم که شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» تا حدودی واقعیت دارد» (آرمان. ۲۶بهمن۹۹).
بحران طرد شدگی
برآمد طرد کل حاکمیت از سوی مردم، باعث کسادی بیشازپیش نمایشهای سرد انتخاباتی شده است. رسانههای حکومتی برای توصیف این پدیدهی اجتماعی از اصطلاح «قهر با صندوق» نام میبرند. توجه شود که این نوع نمایشها اکنون حتی در طیفهای وابسته به حاکمیت نیز رونق خود را از دست داده است. نتیجهی نمایش انتخابات برای نشاندن مهرههای دستچین ولایی در مجلس ارتجاع در اسفند۹۸ کافی بود تا زنگ خطر را برای حکومت به صدا درآورد و به خامنهای بنمایاند که فصل جدیدی از بحران طردشدگی در نظامش آغاز شده است؛ فصلی که دیگر با بازیهای تقلبی برای رأیسازی قابل ترمیم نیست.
محمد غرضی، کاندید به بازی گرفتهي شده در نمایش ریاستجمهوری در سال۹۲ و از پایهگذاران سپاه پاسداران ـ با اصطلاحات مربوط به خود ـ به نفرت بارز و غیرقابل کتمان مردم از باندهای حکومتی اذعان میکند.
«در ایران چپ نمیتواند دولت نگه دارد و راست نمیتواند ملت نگه دارد. قاعده جامعه و فقرا کشور را از آسیبها مصون داشتهاند، علت اصلی اینکه مردم نسبت به این مجموعههای معرفی شده مثل اصلاحطلب و اصولگرا و مستقلین بیتفاوت شدهاند این است که خیر و برکتی در حیات خودشان به جهت ارتقا سطح اعتماد ندیدهاند» (مستقل. ۲۶بهمن۹۹).
او روی این موضوع انگشت میگذارد که بحران طردشدگی حکومت از جانب مردم به سطحی بالغ شده که نظام ولایت فقیه توان اجماع بر روی یک کاندید مشخص برای بازارگرمی این نمایش را ندارد.
«در این شرایط قدرت سیاسی تمام تلاشش را میکند که بتواند اجماعی بهوجود بیاورد و با کاندیداهایی که معرفی میکند رضایت مردم را ایجاد کند که موفق نمیشود».
الیگارشی آقازادگان
اوضاع حکومت در بحران طردشدگی از جانب مردم بهدرجهای رسیده که مهرهای که هنوز چشم به تصاحب کرسیهای قدرت در این نظام دارد، به الیگارشی آقازادگان و نفرت مردم از حکومت اعتراف میکند.
«۵هزار نفر از فرزندان مسئولان کشور، ایران را ترک کرده و به آمریکا رفتهاند و چند میلیارد سرمایه را با خودشان بردهاند. با وقوع این اتفاقات مردم از دستاندرکاران سیاسی ناامید میشوند... در مجالس قوانینی وضع میشود که حقوق عدهیی را تثبیت میکند و در این شرایط مردم مایوس میشوند. با ایجاد رانتها آقا و آقازادهها شکل میگیرند سپس برای خودشان جایگاهی تعریف میکنند که مردم بهشدت از آن جایگاه متنفرند. ملت میایستد تا کسانیکه امتیاز طلباند از بین بروند» (همان).
محمد غرضی با مثال آوردن از حکومت قاجار و پهلوی، تلویحا بهعلت طردشدگی حاکمیت آخوندی از سوی مردم اشاره میکند؛ اما مانند سایر مهرههایی که دستشان از قدرت کوتاه شده، این حرفها را با چشمداشت کسب قدرت میزند و اصل نظام را به در میبرد. گو اینکه مشکل از «مدیران»! است.
«مردم بهشدت مراقب صاحبان قدرت هستند و طبیعی است که دین، سیاست و انسانیتشان ایجاب میکند که از این مدیران حمایت نکنند. بنابراین انتخابات تبدیل میشود به چنین پدیدهیی که قدرت سیاسی مستاصل میماند» (همان).
مشکل در اصل ولایت فقیه، در خامنهای و حکومت برآمده از این اصل ضدایرانی است. اکنون مردم با این نظام به مرحله پایانی رسیدهاند. برای برونرفت از این وضعیت، تنها راه براندازی است که مدتهاست در افق سیاسی ـ اجتماعی ایران کلید خورده است.
0 نظرات