اکنون بیشازپیش مشخص است که طاقچه بالا گذاشتنهای خامنهای در مورد غنیسازی ۶۰درصدی اورانیوم یا نیامدن به پای مذاکره تا رفع کامل تحریمها، نه از موضع قدرت و دست پر داشتن بلکه از منتهای ضعف و برای لاپوشانی این ضعف صورت میگیرد. مصداق عینی این ادعا را میتوان در ماجرای تصمیم مجلس ارتجاع برای لغو پروتکل الحاقی و تعیین ضربالاجل برای آن در علن و توافق با آژانس در خفا دید.
واکنشهای متفاوت خامنهای در خفا و علن
اکنون بیش از هر گاه، مشخص شده است که در سر بزنگاه خامنهای دست به نرمش ذلیلانه میزند ولی در تظاهر بیرونی، عکس آن را وانمود میکند. البته «مقام عظمای ولایت» هر گاه کار خراب میشود یا نق و نوق دلواپسان بالا میگیرد مزورانه مدعی میشود که او از ابتدا با توافق دولتیها مخالف بوده!
به یاد بیاوریم او در ۲۵خرداد۹۵ اعلام کرده بود «اگر آمریکاییها برجام را پاره کنند ما آن را آتش میزنیم». . بعد از اینکه آمریکا از برجام خارج شد، خامنهای که سمبه را پر زور میدید سکوت کرد و نوچههای او در مجلس ارتجاع یک ورقپاره را در نمایشی مضحک به آتش کشیدند تا ظاهر قضیه را حفظ کنند و اقتدا پوشالی نظام زیر سؤال نرود.
همین تاکتیک بهنوعی در جریان سازش با رافائل گروسی به کار رفت. حاکمیت آخوندی پوستهای از مصوبه مجلس ارتجاع در مورد لغو پروتکل الحاقی را نگهداشت اما بازرسیهای سرزده را لغو نکرد با این تبصره که اطلاعات دوربینهای آژانس تا ۳ماه نزد رژیم باقی خواهد ماند و آن را تصمیم هوشمندانهی نظام نامید.
«زمان به نفع ما نیست»!
دلیل اتخاذ این تصمیم نیز مشخص است. خامنهای از یکطرف در ضربالاجل خودساخته گرفتار آمده بود و نمیتوانست آن را لغو کند؛ زیرا تمام سرمایهگذاری بر روی این نوع بلوفها بر باد میرفت، از طرف دیگر اگر تن به مذاکره با آژانس نمیداد و راهکار بینابینی را نمیپذیرفت، پنجرهی مذاکره حول برجام بسته میشد. بسته شدن پرونده برجام فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل را در پی دارد.
این احراج خامنهای و کل رژیم در نامهي عباس آخوندی نیز قابل دیدن است.
«بیگمان، زمان به نفع ما نیست و باید کاری کرد. هر چه این زمان طولانیتر شود منافع ملی ما بیشتر به خطر خواهد افتاد. بدون تردید رویارویی با آمریکای بایدن سختتر از آمریکای ترامپ است و او از تمام دستآوردهای ترامپ استفاده خواهد کرد... اکنون که مجلس دست دولت را بسته است، تمام مسئولیت فعلی و تاریخی ناکامیهای بعدیِ حاصل از این بیعملی برعهده مجلس خواهد بود» (ستاره صبح. ۵ اسفند۹۹).
مقام عظما در پسا پشت توافق با آژانس
بهرغم گرد و خاک نمایندگان ولایی در مجلس ارتجاع و تصویب لایحهی دوفوریتی از سوی آنها برای لغو توافق با رافائل گروسی، دادهها بیانگر آن است که خامنهای در پشت این توافق بوده و این نرمش ذلیلانه با اطلاع و رضایت او صورت گرفته است. یکی از شواهد این موضوع مواضع گماشتهی او در کیهان است؛ که این بار از اساس با مواضع مجلس ولایی متفاوت بود.
حسین شریعتمداری، ضمن اعتراف به اینکه مصوبه مجلس ارتجاع برای توقف اجرای پروتکل الحاقی تصمیم خامنهای بوده است، به نمایندگان بیترمز ولایی گفت که نیازی به این همه عر و تیز در اصطبل مجلس نبود؛ زیرا این توافق پشتپرده با دخالت و نظر شورای عالی امنیت! [در اینجا اسم مستعار خامنهای] انجام گرفته است.
«با پوزش از نمایندگان محترم مجلس، به این حجم از اعتراض نیازی نداشت. ». .
«گله دوستانهای از نمایندگان معترض در میان است! و آن اینکه توافق مورد اشاره اگر چه امضای رئیس سازمان انرژی اتمی را در پای خود دارد ولی باید میدانستند که مسألهای با این اهمیت نمیتواند بدون دخالت و نظر شورای عالی امنیت ملی تهیه شده باشد» (کیهان شریعتمداری. ۵ اسفند۹۹). .
عین همین موضع را در یکی از رسانههای باند مغلوب میبینیم.
«موضوع هستهیی بهصورت کاملاً فراقوهای مدیریت میشود و قوای مختلف بهصورت خودسرانه نمیتوانند درباره آن تصمیمگیری کنند. مسألهی هستهیی مستقیماً با امنیت ملی ارتباط دارد و تمامی تصمیماتی که در این شورا گرفته میشود، به تأیید بالاترین رکن کشور میرسد» (آرمان. ۵ اسفند۹۹).
خامنهای و حفظ ولایت به هر قیمت
بهنظر نمیرسد نمایندگان مجلس ارتجاع آنقدر بیق و پپه تشریف داشته باشند که نفهمند حسن روحانی و «من تبع»! چنین اجازهای ندارند که بهصورت خودسرانه به چنین ورطهای وارد شوند؛ اما آنچه مهم است اینکه در دیگر بر پاشنهي سابق نمیچرخد. خامنهای در دوران سرنگونی بهشدت نیازمند تک صدایی و انقباض است ولی علاوه بر باند رقیب در باند خودش نیز با چندصدایی مواجه است.
میانبر زدن برای توافق سریع با آژانس نشان داد که نباید و نمیتوان حرفهای خامنهای را در مورد مذاکره نکردن تا رفع کامل تحریم جدی گرفت؛ علاوه بر آن اثبات کرد که او حتی مجلس سرسپردهی خودش را در ضروریترین مسائل دور میزند و بههیچ میانگارد؛ زیرا اولویت اول و آخر برای او حفظ نظام یعنی حفظ ولایت نامشروع خامنهای است؛ همان ولایتی که مردم آن را باطل میدانند و مرگش را در خیابانها میخروشند. اگر چه خامنهای چه به خواست آژانس و کشورهای ۵+۱ تن بدهد و چه تن ندهد، ته هر دو مسیر لاجرم قیام است و سقوط نظام.
0 نظرات