«مردم الآن در گرانی دارند دست و پا میزنند واقعاً درد آور هست در این مملکت سیب بیاد برود یک خانواده فقیر بگه آقا بچه من یک دانه سیب تا حالا نخورده. دردآور هست مملکت همه چی دارد همه همه چیز هم داریم، همه چیز هم موجود است، هیچ چیز هم کمبود نیست، همه چیز فراوان است و ما اینجوری داریم دست و پا میزنیم، بهخاطر بلای مزمن دلال بازی و واسطهگری سوء استفادهی یک عده احتکارچی و سوء تدبیر و مدیریت به راه آوردن اینها مردم دست و پا بزنند، اگر نداشتیم قحطی بود میگفتیم نداریم، مردم صبر کنید همه چیز هم داریم، بیایید دست و پای یک مشت آدمهای سوءاستفاده چی عوضی که به جان مردم افتادند میلیاردها شبانه روز دارند برای خودشان اندوخته میکنند با این دزدیها با این سودجوییها و با این گران فروشیها و با این احتکارها خوب بیایید مشکل را حل کنید».
کالبدشکافی یک شارلاتانیسم
این حرفهای صد من یک غاز، بخشی از ترهات والی خراسان، در نمایش جمعهی ۲۹اسفند است. ابتدا اینگونه بهنظر میرسد که با توجه به کاراکتر گوینده و نیز سوژهی طنز بودن بودن او در افکار عمومی و شبکههای اجتماعی، این حرفها را نیز باید غیرجدی گرفت و در عداد فکاهی دانست ولی کالبدشکافی آن بیانگر بخشی از شارلاتانیسم نظام ولایت فقیه برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت فلاکت ایران و ایرانی است.
۱ـ این آخوند دانهدرشت نظام و نمایندهی خامنهای در خراسان میگوید مردم یک دانه سیب هم ندارند که بخورند. تا اینجایش با چشم بسته غیب گفته است. هر کسی ولو به اندازه یک طول زمین فوتبال در خیابانهای ایران قدم زده باشد یا به قدر یک جرعه در هوای ایران گرفتار در زمهریر آخوندها نفس کشیده باشد، میداند که با یک میهن انفجاری سر و کار دارد. میداند که پنجهی فقر و بیعدالتی خرخرهی مردم را سفت چسبیده است.
۲ـ سرآمد آخوندها در اپوزیسیوننمایی خود خامنهای است. دجالیت در اینجاست که آنها یافت نشدن حتی یک سیب را در سفرههای مردم، به عوامل موهوم ربط میدهند. گویا جن و پری و دوالپا مقصر این وضعیت هستند یا ساکنان فرضی مریخ و دیگر سیارات باید پاسخگوی گرسنگی مردم باشند. انگار نه انگار که آخوندها و کلان دزدان و جنایتکاران بهنام دین، بیش از ۴دهه مقدارت این مملکت را در دست دارند و شیرهی جانش را مکیدهاند.
۳ـ آخوند حراملقمه میخواهد چند جایه خوری کند. هم بر اریکهی قدرت تکیه بزند و امارت و ریاست کند و زندگی افسانهای از قبل چپاول مردم داشته باشد، هم خود را دجالگرانه در صف آنها جا بزند و نقش اپوزیسیون را بازی کند و هم در جنگ قدرت، از رنج و فلاکت خلق، استفادهی ابزاری نماید.
۴ـ علمالهدی میگوید همه چیز هست. در جمهوری اسلامی آخوندساخته، بحران فراوانی است! بهشتی است که در هر جایش دست دراز کنی، میتوانی نعمتهای خدا را بی هیچ مشقت بهصورت راحتالحلقوم و تر و تازه و شاداب با استانداردهای مدرن به دست بیاوری؛ اما افسوس!... یک عده «سوء استفاده چی عوضی»! نمیگذارند. با ثروتهای میلیاردی به جان مردم افتادهاند و خونشان را مینوشند.
یک عده «سوء استفادهچی عوضی»!
این یک عده «سوء استفاده چی عوضی»! چه کسانی هستند؟ چرا حکومتی که قاضیالقضات و قوه قضاییهی آن از یک گوسفند دزد نمیگذرد، این دزدان میلیاردی را آزاد میگذارد.
یادمان نرفته است که با وجود قطع دست آن دزد گوسفند با گیوتین، رئیس کل دادگستریاش، آخوند علی مظفری در همین ولایت خراسان، طلبکار درآمد و گفت: «نظریه قضایی تعدادی از قضات ما این بود که این فرد محارب است و باید اعدام شود که این نظریه به نتیجه نرسید» (آبانپرس. ۱۶بهمن۹۶). اما وقتی در یک بازی کثیف قدرت نوبت به محاکمهی امثال اکبر طبریها میرسد که میلیاردها تومان بالا کشیده است نه صحبت از دست بریدنی است و نه اعدام.
با چنین تبلیغاتی است که در صدا و سیمای آخوندی، کارشناسان ولایی با وقاحت به مردم میگویند که سطح توقعشان را پایین بیاورند و گوشت و میوه نخورند.
کو گوشت و کجا میوه؟! بنا به اعتراف خودشان هفت واسطه میان تولید و مصرف وجود دارد و کسی صدای بازنشستگان و اقشار کمدرآمد را که روزهای سخت و طاقتفرسایی را میگذرانند، نمیشنود. حقوق آنها در زیر خط فقر قرار دارد.
با این دجالگری آخوندهای سرسپرده به خامنهای و نمایندهی تامالاختیار او در نقاط مختلف ایران، مردم باید چیزی هم به حکومت بدهکار باشند؛ مردمی که برخی از آنان حتی نان خشک را نیز بهصورت نسیه و با عرق شرم دست و پا میکنند.
آب در کشتی حکومت
بگذار سران نظام و آخوندهای دانهدرشت آن، بحرانهای دامنگیر خود را به عوامل موهوم ربط دهند و برای منحرف کردن مردم از مسبب اصلی فلاکتها (بیتالعنکبوت خامنهای) آسمان را به ریسمان ببافند، حکایت حکومت آنها و شرایط انفجاری جامعه، همان حکایت آب و کشتی است.
«دیدن کشتی در آب امری طبیعی و قابلقبول بوده، اما اگر آب در کشتی دیده شود، موردی خطرناک و مصیبتساز خواهد بود. ما این روزها در شرایط دیدن آب در کشتی قرار داریم و بر کسی پوشیده نیست که هیچکسی در صورت وقوع آسیب به کشتی در حاشیه امنیت نخواهد بود» (آرمان. ۲۸اسفند۹۹).
آنها گمان میکنند هنوز کشتی حکومتشان روی آب قرار دارد. این یک توهم بیش نیست. دیرگاهیست که این معادله معکوس شده است؛ وقتی از این توهم درمیآیند که نه از کشتی اثر مانده باشد، نه از کشتیبان.
0 نظرات