یک قطببندی انکارناپذیر
تاریخ معاصر ایران را از بعد از بهقدرت رسیدن بهاصطلاح جمهوری آخوندی اگر بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم؛ چیزی نیست جز مجموعه اقدامات حاکمیتی نامنطبق با ایران و ایرانی برای حفظ خود در حاکمیت و ستیز دائمی با نیروی مقابله کننده با آن، برای فرار از سقوط و سرنگونی. بنابراین بسیار روشن است که تاریخ معاصر ایران را نمیتوان منفک از نقش و حضور کلیدی سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت منتج از آن مورد مداقه قرار داد.
در یک بررسی کلی نظام دستاربندان در هر فعل و انفعال بهدنبال این بوده تا خود را از خطر سرنگونی دور کند و به حیات خود تداوم دهد. چسبیدن به جنگ ۸ساله، تخمگذاری تروریستی در کشورهای مسلمان و صدور تروریسم، تولید موشکهای دوربرد و دست زدن به غنیسازی اورانیوم برای دستیابی به بمب اتمی، همه و همه برای بر سر قدرت نگهداشتن حاکمیتی بوده است که هیچ سنخیت، همگونی و سازگاری با جهان معاصر و ایران عبور کرده از نظام سلطنتی نداشته است. در اردوی مقابل، مجاهدین بهعنوان سازمان محوری مقاومت، به هر فعالیتی اقدام کردهاند با شاقول سرنگونی استبداد دینی و در راستای آن بوده است.
خطر اصلی!
این نبرد، اگر چه در پهنهی استراتژیک و در میدان آزمون تاکتیکهای مختلف بهصورتی نفسگیر ادامه دارد ولی در جوهر خود یک نبرد سیاسی ـ ایدئولوژیک است. چالشی است بین تز و آنتیتز. وجود یکی در گرو عدم دیگری است و برعکس. بر این اساس دوری و نزدیکی به هر کدام ماهیت نیروها را رقم میزند. برای نظام مافیایی آخوندی و باندهای رنگارنگ آن هیچ چیز خطرناکتر از پیشروی مجاهدین و مقاومت ایران نیست. خمینی با شم ضدانقلابی خود پیوسته نسبت به خطر مجاهدین برای رژیمش هشدار میداد. یک رسانهی حکومتی، با انگشت گذاشتن بر این خطر اصلی، در مورد مجاهدین نوشته است:
«حادثهی عملیات تخریب در نطنز بسیار مهم و قابل تأمل بود. اما باید حواسمان باشد که تخریب بسا بزرگتری هم در جریان است که متأسفانه بسیاری نسبت به آن غافل هستند. گویا زنگهای خطری که باید برای غفلتی بزرگتر و خطرناکتر بهصدا در آید، هنوز خاموشند. غفلت از تخریب ذهن، ضمیر و روان جوانان توسط دشمن قسم خوردهی نظام و انقلاب، یعنی منافقین، بهویژه از طریق فضای مجازی» (خبرگزاری حکومتی دانشجو. ۳۱فروردین ۱۴۰۰).
واقعیت این است که نبرد اصلی بین مجاهدین که خواسته مردم ایران را نمایندگی میکنند و دستاربندان ریایی و فاشیزم مذهبی حاکم است. این خبرگزاری با اذعان به این واقعیت، گرایش جوانان شورشی به مجاهدین و کانونهای شورشی را معادل «انفجار خطرناک نوترونی در قلب و فکر جوانان» میداند و به آن هشدار میدهد:
«انفجار در نطنز مادیست و هر کس بهچشم میبیند. اما کسی انفجار خطرناک نوترونی توسط منافقین را در قلب و فکر جوانان نمیبیند. دشمنی که ۴۰سال است به زبان اشهدش میگوید هیچ چیز نمیخواهد جز براندازی نظام جمهوری اسلامی؛ منافقینی که امام خمینی (ره) ۴۱سال پیش نسبت به آنها بارها و بارها هشدار دادند. بهویژه پس از سخنرانی رجوی در امجدیه که با تجمع صدها هزار جوان اغفال شده و بههیجان آمده همراه بود، امام با اشاره به رجوی گفت: «دشمن ما نه آمریکاست و نه شوروی و نه هیچکس دیگر، دشمن همین جا در تهران بیخ گوش ماست!» (همان منبع)
مجاهدین، خطرناکتر از انفجار نطنز!
با این استنباط، آری مجاهدین برای این رژیم خطرناکتر از انفجار نطنز هستند؛ زیرا:
۱ـ آنها پیریزان و پیشبرندگان استراتژی سرنگونی هستند و از ۳۰خرداد ۶۰ به نبردی سهمگین و همهجانبه با استبداد دینی برخاستهاند.
۲ـ در کارنامهی آنها لمحهای از وابستگی به این رژیم مشاهده نمیشود و هیچگاه مرز سرخ بین خلق و این حاکمیت ضدخلقی را نقض نکرده و دل به اصلاحات قلابی و تغییر از درون آن ندوختهاند.
۳ـ برای بهزیر کشیدن استبداد دینی از هست و نیست خود گذشته و در فدای تمامعیار برای آزادی طاقهای جدیدی ترسیم کردهاند.
۴ـ آنها از رهبری و سازمانی برخوردار هستند که هیچ چیز برای خود نمیخواهد. دل به کسب قدرت ندوخته است و تنها در پی اعادهی حاکمیت به مردم ایران است.
از این روز تعجبآور نیست اگر این سایت حکومتی از باب شدن اصطلاحات مجاهدین مانند «کرونای ولایت» و تمایل جوانان به تهیهی سلاح و موج ورود سلاحهای شورشی مانند کلت، کلاش و یوزی به داخل ایران ابراز نگرانی کند. براندازی این نظام از این قد و قواره گذشته است که با هشدار و انذار قابل مهار باشد. این کلمهی ممنوع اکنون بهوفور بر زبانها تکرار میشود.
آری، مجاهدین برای این رژیم خطرناکتر از انفجار نطنز هستند؛ نیرویی که میتواند بر روی بدنهي نظام نیز تأثیر بگذارد، باعث رویگردانی آنها از سرکوبگران شود، قطعاً میتواند با کانونهای شورشی، شوراهای مقاومت و قیام خلق قهرمان، استبداد سفاک دینی را به زیر کشد؛ و خواهد کشید.
0 نظرات