برخلاف ادعا، پروپاگاندا و القائات رسانهیی، آنچه در صحنههای جوشان قیام از نزدیک لمس و تجربه شد، نشان داد نیروهای میدانی حکومت در برابر جوانان قیامآفرین بهسرعت وامیروند و در هممیشکنند. از دسترفتن کنترل روحی آنها دال بر این امر است. این در حالی است که آنها پشت به دستگاه سرکوب دارند، به انواع تجهیزات و تسلیحات ضدشورش مسلح هستند و در اعمال شقاوت به آنها دستباز دادهاند. بگذریم از اینکه زیادهروی در خشونت نیز آن روی سکهی ترسخوردگی و نگرانی نسبت به عواقب بعدی در مصاف خیابانی است.
عملهی میدانی سرکوب اینروزها به هر جا که میروند با نگاههای شماتتبار و نفرتانگیز مردم روبهرو میشوند. برخی از آنها از جانب خانوادههایشان نیز طرد شدهاند. گفتوگوی خیابان با آنان تکرار شعار «بیشرف بیشرف» است. آنها خیابان را از پشت نقاب کاسکتهایشان میبینند و میدانند دیگر باتون و گاز اشکآور و حتی گلولهی جنگی نمیتواند خشم انفجاری مردم را مهار کند.
لمس این واقعیت که دیگر کسی از بسیجی، پاسدار و لباسشخصی نمیهراسد، گذر دقیقهها را برایشان به دوزخی سوزان تبدیل کرده است؛ زیرا دو گام آنطرفتر از بدنامی، مرگی نکبتبار را به چشم میبینند.
اگر گمان کنیم این روحیهباختگی فقط شامل شحنههای حکومتی است، اشتباه میکنیم، این روحیه از سران حکومت و دانهدرشتهای نظام به پایین سرریز میشود. همانانی که بهرغم خط و نشانکشیدن خامنهای مبنی بر اعلام موضع صریح در قبال قیام، هر کدام ساز خود را میزنند و بهدنبال آن هستند در اولین فرصت فلنگ را ببندند.
بنابراین نباید به رجزخوانیهای رنگ و رو رفته و زرد آنها اعتنا کرد. در پساپشت آن چشمان حلقه شده از ترس، آنها نگران وضعیت هستند. برخی از آنان که روزهای پایانی شاه و درباریان را در انقلاب ضدسلطنتی دیدهاند، میدانند که این بار با هر بار دیگر فرق میکند.
روزنامهی سپاه پاسداران این وارفتگی و روحیهباختگی را تلاش کرده است با دو پاراگراف زیر توجیه کند و نام آن را «مدارا و سعه صدر» بگذارد.
«نظام جمهوری اسلامی با ظرفیت بسیار بالایی که دارد، مدارا و سعه صدر بسیار عظیم و شگفتانگیزی از خود در قبال این اغتشاشات نشان داد و اصلاً اینها را در حدی نمیداند که بتوانند توهمات القاییشان را عملیاتی کنند. نظام از آن بیدهایی نیست که در مقابل تعداد معدود و محدود انگشتشمار اغتشاشگران بلرزد.
جمع کردن بساط اغتشاشگران علیه اسلام و انقلاب برای ملت ما کار چندان دشواری نیست، اما نظام مانند برخورد با منافقین و فتنهگران، بر اساس سیاست امهال و ارشاد علوی، ضمن حفظ و ایستادگی بر مواضع اصولی خودش تلاش کرده تا ناآگاهان و فریب خوردگان احتمالی ریزش کنند و با شناسایی دقیق و همهجانبه بر خورد مناسب و به موقع با طراحان و صحنهگردانان و عوامل اصلی انجام دهد» (جوان. ۲۶آبان ۱۴۰۱)
«سیاست امهال و ارشاد علوی!» و «ایستادگی بر مواضع اصولی!» به گروه خون وحوش خامنهای نمیخورد؛ وانگهی جنایت، فساد و چپاولگری از کدام اصول پیروی میکند. آنکه «امام امت!» بود، جاسوسی و شرب خمر را برای حفظ اسلام [بخوانید سلطنت ولیفقیه] حلال میدانست و دست ماکیاول را از پشت بسته بود ولی هیچ غلطی نتوانست بکند.
«ترسخوردگی» پیچیده شده در زرورق «رجزخوانی» را هنگامی بیشتر میتوانیم بشناسیم که در اعتراف ناخواسته پویان حسنپور، یکی از دانهدرشتهای سرکوب درنگ کنیم. او در بارهی جوانان قیامآفرین میگوید:
«قبلا وقتی ما حمله میکردیم اینها میرفتند... امسال خیلی بیشتر میبینیم. وارد بعضی از کوچهها میشوید این از استراتژیهای طراحیشده دشمن است که عرض میکنم خدمت شما وارد بعضی از کوچهها میشوید اگر در این کوچه ۳۰ تا ساختمان دارد ۳۰ تا ساختمان به شما سنگ میزنند. اگر این ساختمان ۴ طبقه است از ۴ طبقه به شما سنگ میزنند... از بالا مثلا گلدان پرت میکردند روی سر بچهها اتو پرت کردند اتوی مثلا خانه را برداشته و پرت کرده بود پایین، بشکه پرت کردند، نیمکت پرت کردند پایین، صندلی پرت کردند پایین غیر از این آن هم دیگر فرار نمیکند. وای میایستد جلوی شما مقاومت میکند» (سایت روزیاتو. کلیپ پویان حسنپور)
حال این دو بازخورد را با هم مقایسه کنیم. یکی صحبت از «مدارا و سعه صدر» میکند، دیگری از مقاومت ستودنی قیامآفرینان. کدام را باور کنیم؟
مگر نمیگفتید قیامآفرینان ۲۰هزار نفر بیشتر نیستند، حمایت مردمی ندارند و بر اثر فضای مجازی هیجانزده و احساساتی شدهاند؟!
پارادوکس رجزخوانی در عیان و ترسخوردگی در نهان ریشه در چه مختصاتی دارد؟
0 نظرات