انقلاب دمکراتیک مردم ایران با گامهای شتابان و جهشآسا هر روز و حتی در هر شهر در کار خلق فرآیندهای جدید است. بههمان میزان شاهد تکامل و رادیکالیسم شعارها هستیم. این رادیکالیسم خصلت قانونمند انقلاب است. بهمیزانی که انقلاب چارچوبهای تنگ تحلیلها و گمانهزنیهای کلیشهیی را در هم میشکند و هر روز به خلق جدیدی دست میزند، تمهیدات حکومتی برای سد کردن یا کاستن از رادیکالیسم آن به گل مینشیند.
حکومت در روزهای نخست شکلگیری قیام، تلاش میکرد انقلابیون را کسانی بنامد که دنبال ترویج فرهنگ غرب و بیبند و باری هستند. آنها را به بیگانه نسبت میداد. با انجام اقداماتی مانند قرآنسوزانی یا چادر کشیدن از سر زنان توسط عوامل نفوذی خود میخواست آنها را آشوبطلب و ضدایران و اسلام وانمود کند. جوانان قیامآفرین را از اوباش بسیج و لباسشخصی میترساند و وعده میداد که بهزودی حزباللهیها به وسط گود میآیند و کار را تمام میکنند. آنان را تجزیهطلب میخواند. (۱) دست به چرتکه میشد و در مورد تعداد بهخیابانآمدگان با ارقام بازی میکرد و مدعی میشد در تمام شهرهای ایران ۱۰۰هزار نفر بیشتر نیستند، اگر همانها را جمع کنیم، قیام جمع میشود! (۲) بنابراین با شدت و حدت تمام اقدام به دستگیری میکرد اما میدید و میبیند که هیچ نتیجهیی ندارد. هر بار که گمان میکند صورت مسأله را پاک کرده، در فردای آن روز انقلاب در فرازی دیگر فوران میکند. گویی این آتشفشان سربازایستادن ندارد.
یک تحلیلگر و مصحلتاندیش حکومتی در منتهای بهت و حیرت مینویسد:
«شرایط به مرحلهای رسیده است که با زور و تنبیه نمیشود وضعیت را آرام ساخت»... . «هر روز که میگذرد، معترضان عاصیتر، شجاعتر و نترستر میشوند»... . «نیروهای انتظامی [برای ادامهی سرکوب و باقی ماندن در جرگهی دیکتاتور] در میان خانواده خود با چالشهای جدی و موضعگیری روبهرو خواهند شد»... . «اگر کسانی هم ساکت و نظارهگر هستند در واقع بخش خاکستری جامعه در این روند محسوب میشوند که خطر را صد چندان میکند. خوشبینی بس است!
آقایان، مادامی که نتوانید صدای مردم و بهویژه نسل جوان را بشنوید، به پای خود تیر میزنید»... . «اقتدار سیاسی یک نظام متکی به مشروعیت ملی و حمایت قاطبه مردم است. جایی که یک نظام سیاسی از سوی جامعه تحتامر خود به چالش کشیده شود، مشروعیتش زیر سؤال میرود و دیگر اعتباری در نزد دولتهای دیگر نخواهد داشت» (مستقل. ۱۴آبان ۱۴۰۱)
قلم بهدست این روزنامه میخواهد ته خط به خامنهای و همریشان او بگوید تا دیر نشده صدای انقلاب را بشنوید و از دست از «لجاجت!» بردارید. اگر نه چرخهای عظیم انقلاب شما را له خواهد کرد.
«عزیزان مسئول در کشور، گیریم که تظاهرات موجود با مدیریت و دخالت اسراییل غاصب و آمریکای جنایتکار و عوامل مزدور شکل میگیرد؛ آیا هیچ به این فکر میکنید که اگر همین تظاهراتی که هر روز بهنحوی ـ هر چند در سطح کوچک و حتی به اذعان برخی در حد ۲۰۰هزار نفر ـ رخ میدهد، کشور را در بحران جدی قرار داده است؟» (همان منبع)
...
نمونهی این انذار و هشدارها و فراخواندن به «گفتوگو» در میانهی دریایی از خون بین مردم و دیکتاتوری، در رسانهها و مطبوعات حکومتی کم نیست. این چینیبندزنهای نظام در حال زامیشگه مالیدن و بند و بشزنی بر دیکتاتوری فرسودهیی هستند که در مواجهه با انقلابی آتشین و خاموشیناپذیر روزبهروز در حال تکهتکه شدن است.
جامعهی ایران هرگز به عقب برنمیگردد. این «شغل شریف!» دیرگاهی است از ردیف مشاغل خارج شده است.
پانوشت: ــــــــــــــــــــــ
(۱) در مورد بیحاصل بودن چرتکهاندازیهای رژیم و اندک جلوهدادن شمار قیامآفرینان، همین گزاره بس که هانا آرنت در کتاب «انقلاب» مینویسد: «انقلاب بهشرطی رخ میدهد و پیروز میگردد که عدهیی کافی، منتظر واژگونی حکومت و آمادهٔ بهدست گرفتن زمام قدرت، مشتاقانه بخواهند برای رسیدن به هدف مشترک، تشکیلاتی بهوجود آورند و متفقاً اقدام کنند. شمار این افراد لازم نیست فراوان باشد: ده نفر متفق به گفتهٔ میرابو میتواند لرزه بر اندام هزار تن متفرق بیندازند».
(۲) در مورد خریدار نداشتن چنین انگهایی همین روزنامه نوشته است: «بیرنگ شدن شعارهای قومی و مذهبی در جریان وقوع اعتراضات نشان میدهد که ملت ایران بیش از اینکه دنبال اهداف دیگران در تجزیه ایران باشند، صرفاً بهدنبال تغییرات اساسی در رعایت اصول دموکراسی و رسیدن به سطحی معقول و نسبتاً مطلوب از زندگی و آزادی هستند» (مستقل. ۱۴آبان ۱۴۰۱)
0 نظرات