«تعیینکنندههای اصلی قدرت گور خود را میکنند!»
این بخشی از اظهارات یک اقتصاددان حکومتی به نام «فرشاد مومنی» است. او که شهریور ۱۴۰۲ در یک میزگرد همراه با «حسین راغفر» شرکت کرده، با یادآوری اندیشههای اقتصادی «جان مینارد کینز» در کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» گفته است: «وقتی که تورم از حدود متعارف فراتر میرود و طولانیتر میشود، اساس جامعه را تهدید میکند. بنابراین باید به تعیینکنندههای اصلی قدرت گفت که بدانند دارند گور خود را در درجه اول میکنند. چرا که بخشهای وسیعی از مردم زجر و فقر و فلاکت را تجربه میکنند و ستون فقرات جامعه به لرزه در میآید.» (جماراننیوز. ۳۰شهریور ۱۴۰۲)
کوتهنگریهای مافیایی با یک اتحاد سهگانه
این اقتصاددان پیش از طرح این موضوع با استناد به کتاب «انتقال به توسعهٔ عادلانه»، اثر «کیت گریفین» و «جفری جیمز» اذعان میکند که «مسألهٔ ساختاری، راهحل ساختاری میطلبد». منظور او بهطور خاص تورم دو رقمی در نظام ولایت فقیه است.
«وقتی که مثلا تورم در یک کشوری بیش از ۵۰ سال تداوم پیدا میکند، معنایش این است که ما با یک مسأله ساختاری روبهرو هستیم. بنابراین با دستکاریهای صرفاً اقتصادی، دیگر محال است بشود این را حل و فصل کرد. به تعبیر دقیقی که اشاره شد ابتدا باید یک اراده سیاسی وجود داشته باشد و آن اراده سیاسی هم در شرایطی که حکومت و ساختار قدرت توزیعش، ناعادلانه باشد جزو محالات است».
بهعبارت روشن یعنی مشکلات اقتصادی ایران و ابر بحرانهایی به قدمت بیش از ۴دهه، راهحل اقتصادی ندارند. این ابر بحرانها ریشه در ساختار [بخوانید کجبنیاد بودن نظام ولایت فقیه] دارند و باید برای حل آنها بهدنبال راهکار ساختاری بود.
فرشاد مومنی «راهکار ساختاری» را تعریف نمیکند؛ وانگهی نه جرأت آن را دارد و نه در وظیفهٔ تعریفشدهٔ او میگنجد که به این حیطهٔ خطرناک نزدیک شود اما در لفافه حکومت و ساختار آن را فاقد ارادهٔ سیاسی برای این موضوع میداند.
این بیان شرمگینانه و البته با ایهام و تعارف، اعتراف به واقعیتی است که مجاهدین از آغاز بر آن انگشت نهاده و معتقد بودند که حل معضلات اقتصادی ـ اجتماعی در این حاکمیت ضدایرانی منوط به سرنگونی ساختار سیاسی است. دولتهای رنگارنگ با باندرولهای فریبنده و رنگولعاب اصلاحطلب و اصولگرا، فقط ویترین ظاهری را عوض میکنند، ساختار این نظام بر چپاول و فساد سیستماتیک بنیان نهاده شده است؛ ببینید چه میگوید:
«بیش از سیسال در این کشور دولتهایی سر کار میآیند که در ظاهر و شعارها با دولتهای رقیب زمین تا آسمان متفاوت هستند اما همه از یک بستهٔ سیاستی اقتصادی استفاده میکنند، بیدلیل و بیحساب و کتاب نیست. حساب و کتابش این است که اقتصاد ایران بر محور کوتهنگریهای مافیایی در اسارت یک اتحاد سهگانه گرفتار است. مشخصه کلیدی دولت رانتی و کوتهنگر و بخشهای غیرمولد و رانتی و سوداگر این است که منافع بلندمدت ملی را به سهولت قربانی منافع کوتاه مدت میکند و نئوکلاسیکهای وطنی توجیهات آن مناسبات مافیایی را فراهم میکنند. بنابراین کاملاً مشخص است که اگر حساب و کتابی در مملکت باشد برملا کردن دروغهایی که به نام بازارگرایی در ایران در جهت توجیه این مناسبات مافیایی صورت میگیرد، اصلاً کار دشواری نیست». ! (همان منبع)
آری «کار دشواری نیست». بهسادگی میتوان منشأ آن را آدرس داد. علی خامنهای پیشتر ـ در یک فقره وارونهگویی و فرافکنی قابل تأمل ـ آن را «اژدهای هفتسر فساد!» نامیده بود.
...عریانترین نابرابری ناموجه
این اقتصاددان در جای دیگر با اتکا به گزارشهای رسمی، در بارهٔ سهم شبه پول در اقتصاد آخوندی میگوید:
«سهم شبه پول در اقتصاد ایران در دو دهه گذشته بین ۷۵ تا ۸۵ درصد در نوسان بوده و نکته کلیدیاش این است که آن شبهپول با آن اندازه و وزن هیولایی نسبتش بهطوری است که ۷۵ درصد سپردهها متعلق به یک درصد سپردهگذارهاست یعنی وحشتناکترین و خشنترین و عریانترین وجه نابرابریهای ناموجه را شما بهخوبی میتوانید در توزیع بهغایت نابهنجار نقدینگی مشاهده کنید».
او با اعتراف به «وحشتناکترین، خشنترین وعریانترین نابرابری موجه» در جامعهٔ ایران، هراس خود را از پیامدهای آن اعلام میکند:
«در شرایطی که نابرابریهای ناموجه از حدود متعارف فراتر میرود، هیچکس امنیت نخواهد داشت. نه حکومتگرها و نه ثروتمندان و نه گروههای فرودست».
بیاثر بودن نصیحت منجیان
از قسمتهای عبرتآموز این میزگرد آن است که این اقتصاددان در مقام نصیحت به «تعیینکنندگان قدرت» میگوید: «دقت کنید این حرفها را کینز میزند که منجی نظام سرمایهداری است و فقط میخواهد بگوید که آنهایی که نفع خودشان را در سیاستهای تورمزا تعریف کردهاند چطور یک گور فراگیر برای دفن کردن یک تمدن تدارک میبینند!»
ما خطاب به خامنهای و رئیسی اضافه میکنیم: «دقت کنید که این حرفها را امثال فرشاد مومنی میزنند که منجی و دلسوز فاشیسم دینی و کیان نامشروع آن هستند. واقعیت بیرتوش، فراتر از «وحشتناکترین، خشنترین وعریانترین نابرابری موجه» است.
بدیهی است که تاریخ مصرف این نصایح دلسوزانه و مشفقانه به متولیان پنبه در گوش دیگر گذشته است. پیشلرزههای چند قیام سراسری، خبر از یک زلزلهٔ مهیب در جامعهٔ ایران میدهند.
تعیینکنندههای اصلی قدرت دیرگاهی است که گور خود را کندهاند.
0 نظرات