واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
...
حافظ
یک این همانی
یا درسآموزی تاریخی؟
بسیاری از ما
این غزل زیبا و تکاندهندهی لسان الغیب شیراز را شنیده و از آن غرق لذت و شعف شدهایم.
باز اغلب ما وقتی هر بار به ابیات این غزل جاودانه برخوردهایم ناخودآگاه این
همانی عجیبی بین ایران زیر نعلین آخوندها و شیراز دوران سلطهی امیرمبارزالدین
محمد مظفری حس کردهایم. حافظ با زیرکی روانشناسانهی خاص خود، پادشاه متشرع عصر
خود را «محتسب» نامید. اکنون نیز مردم ما با یک فاصلهی عظیم تاریخی گرفتار سلسلهیی
از محتسبها هستند. البته باید تصریح کرد وقتی به خمینی و خامنهای و یک دوجین
آخوندهای کلهگندهی نظام مانند صادق آملی لاریجانی، احمد خاتمی، احمد جنتی و دیگر
دایناسورهای عمامهدار مینگریم «محتسب» عصر حافظ، انگشت کوچک آنان نیز محسوب نمیشود.
راستی این یک این همانی رخ داده از سر تصادف است
یا یک درسآموزی تاریخی؟
الیگارشی
افسارگسیخته تحت نام مذهب، رفتارهای متفرعن آیتالشیطانها، ریاکاریهای مهوع وکالاهای
بنجل بازارهای دروغ و سالوس در نظام آخوندی آنچنان مردم ایران را به بیزاری کشانده
که گاه رسانههای حکومتی نیز به گوشههای کوچکی از آن اعتراف میکنند اما آنها به
جای پرداختن به علت به معلول میپردازند و به جای نشانهگرفتن اصل نظام (ولایت
فقیه) مردم و جامعه را مقصر میدانند؛ و این نیز ناشی از شیادی آگاهانهی آنهاست. به
یک نمونه توجه کنید.
ولایت و
ولایتمداران از زبان یک قلم حکومتی
روزنامهی
حکومتی ابتکار به تاریخ ۲مرداد۹۷ در یکی از مطالب خود به نام «کورهی مذاب مشروعیت
نظام»، ناخواسته بخشی از رفتارهای رایج در حاکمیت ولایت فقیه را به تحلیل کشیده و به
دوگانگی رفتاری در این نظام اهریمنی اذعان نموده است. اگر بخواهیم فحوای این
نوشتار [البته نه با زبان این قلم حکومتی] به صورت محوری بیان کنیم. این موارد را میتوان
ردیف کرد:
یکم ـ در نظام
آخوندی یک اقلیت ناچیز به نام «دفاع از مستضعفین جهان!»بر مقدارت اکثریتی معترض
تکیه داده و به مدت ۴ دهه تمام پستهای کلیدی را در اختیار گرفتهاند و مانند
اژدها بر آن چنبره زده است.
دوم ـ این
اقلیت ناچیز هیچ اعتراضی را برنمیتابند و به احدی پاسخگو نیستند و گوششان به هیچ
حرفی بدهکار نیست.
سوم ـ در
شرایطی که قاطبهی مردم ایران برای تأمین یک لقمه نان آبرومند دست و پا میزنند آنها
آقازادگان خود را برای اقامت، تفریح، تحصیل، ثروت اندوزی، معامله و بده و بستان و
کارچاقکنی به کشورهای خارجی روانه میکنند اما وقتی در مقام نصیحت تکیه میزنند دیگران
را به ماندن در ایران آخوندی ترغیب مینمایند و از مناقب آن داد فضیلت سر میدهند.
چهارم ـ از
سفر کردن به غرب پرهیز میدهند و آن را معادل دنیاگرایی، فرو رفتن در منجلاب فساد،
خودباختگی و تن دادن به ارزشهای غربی تفسیر مینمایند اما سفر و اقامت خود در
خارج کشور را روشنبینی و جهانگردی اعلام میکنند.
پنجم ـ در
خانههای مجلل و قصرهای دولتی به جا مانده از سلطنت شاه اقامت گزیدهاند و به هیچ
عنوان حاضر نیستند آنها را ترک بگویند. شگفتا در این وضعیت نیز دم از محرومان و
مستضعفان میزنند و برای آنها اشک تمساح میریزند.
ششم ـ همیشه
در برابر دوربین تلویزیون رسمی حضور دارند تا سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه
دهند و دروغهای کلان به خورد مردم بدهند و دجالیت بپراکنند.
هفتم ـ با سوء
استفاده از دین و منش پیامبر دم از شورا و ضرورت مشورت میزنند اما در عمل علاوه
بر اینکه هر صدای مخالف را در نطفه خفه میکنند حتی به عوامل خودشان هم میدانی
برای طرح انتقادات حاشیهیی نمیدهند.
هشتم ـ نگاهشان
به دنیای امروز بسته و منجمد است و نسل امروز را نمایندگی نمیکنند. سیطرهی آنها
بر امور باعث سکون مرگبار و توقف خون در شریانهای حیاتی جامعه شده است.
نهم ـ مسایل
فرعی و حاشیهیی میآفرینند تا موضوعات اساسی جامعهی ستمدیدهی ایران مانند نبود
آزادی، فقر، گرانی و بیکاری افسار گسیخته، اندام فروشی و... را کتمان کنند و علت
این مصایب را به بیرون از نظام مصادره نمایند.
رشد قارچگونهی
تملق، دروغ، ریا و سالوس در نظام آخوندی
در ادامهی دوگانگی
رفتاری ببینید این قلم حکومتی چه نوشته است؛ اجازه دهید عیننا از روی نوشته بخوانیم:
«از نگرانیهای اساسی در حوزه روابط اجتماعی و اخلاق، رشد قارچگونه رذائل اخلاقی چون تملق،
دروغ، ریا و سالوس کاری است. خیلی از افراد وقتی در خلوت صحبت میکنند نگرانیشان از وضعیت اسفناک روابط حاکم بر اقتصاد، علم، صنعت و اخلاق را با مهارت تحلیل و اعتراض میکنند. اما وقتی پشت تریبون یا جلوی دوربین یا در ملاقات با سران کشور سخن میرانند آنچنان منقلب میشوند که به طور کامل خلاف باور اعتقاد و سپهر خلوت خویشتن، اوضاع را رنگ آمیزی میکنند و کوچکترین نارضایتی از خود بروز نمیدهند. سوال اساسی این است کدام شرایط جهنمی، فرعونی و شدادگونه اوضاع و احوال این تیپ افراد را دگرگون ساخته است. آنها برده کدام شرایطند و برای رهایی جامعه از این فضای مسموم چه باید کرد؟».
«از نگرانیهای اساسی در حوزه روابط اجتماعی و اخلاق، رشد قارچگونه رذائل اخلاقی چون تملق،
دروغ، ریا و سالوس کاری است. خیلی از افراد وقتی در خلوت صحبت میکنند نگرانیشان از وضعیت اسفناک روابط حاکم بر اقتصاد، علم، صنعت و اخلاق را با مهارت تحلیل و اعتراض میکنند. اما وقتی پشت تریبون یا جلوی دوربین یا در ملاقات با سران کشور سخن میرانند آنچنان منقلب میشوند که به طور کامل خلاف باور اعتقاد و سپهر خلوت خویشتن، اوضاع را رنگ آمیزی میکنند و کوچکترین نارضایتی از خود بروز نمیدهند. سوال اساسی این است کدام شرایط جهنمی، فرعونی و شدادگونه اوضاع و احوال این تیپ افراد را دگرگون ساخته است. آنها برده کدام شرایطند و برای رهایی جامعه از این فضای مسموم چه باید کرد؟».
این دوگانگی
همان زهری است که آخوندهای ریاکار مبلغ و مروج آنند و این زهر را در همه جا پاشیدهاند.
اذعان به این واقعیت در عین حال نشان دهندهی پوک بودن روابط و مناسبات تنیده شده
در نظام آخوندی است؛ روابط و مناسباتی که اینک با قیام شهرهای شورشی به چالش کشیده
شده است. آخوندهای خمینی و خامنهای صفت ۴
دهه با انواع و اقسام تبلیغات جهنمی به اپوزیسیون اصلی خود مارک «منافق» زدند اما
مصداق واقعی آن خودشان بوده و هستند. جلوههای آنچنانی کردن بر روی منبرهای
تبلیغاتی و در خلوت کار دیگر کردن منش ثابت آخوندهاست و امروز این را قلمهای
وابسته به خودشان مینویسند.
قلمزن حکومتی با
اینکه به «شرایط جهنمی، فرعونی و شدادگونه» در نظام ولایت فقیه اشاره میکند اما
آنجا که نوبت به علت میرسد سکوت میکند و خواننده را به ناکجاآباد ارجاع میدهد.
در واقع علت
یک چیز بیش نیست و آن اصل ضدایرانی ولایت فقیه است که به مدت ۴دهه خود را بر ایران
و ایرانی تحمیل کرده و شرایطی جهنمی را برای یک جامعهی متمدن و نو جو رقم زده
است. راه کار تنها در سرنگونی این نظام ضدبشری و ضدتاریخی در تمامیت آن است و بیگمان
محقق خواهد شد.
0 نظرات