هراس از سرنگونی این
روزها ترجیع بند اظهارات سردمداران حاکمیت آخوندی است؛ هراسی که گاه به گونهیی
مضحک و لو رفته آن را با قدرت نمایی پوشالی لاپوشانی میکنند.
بیانگیزگی در دفاع از
حکومت تا آنجا پیش رفته که برای مقابله با خیزش مردم صحبت از به کارگیری مزدوران
بیگانه و نیروهای برون مرزی نظام به میان میآید.
ایران، در دوران فوران
اعتراضها، نگاه خمشناک شیری را تداعی میکند که لحظهی در هم شکستن قفس و پرش برقآسا
بر قفسبان خود را بیصبرانه به کمین نشسته است.
«میجنگیم، میمیریم / ایران
و پس میگیریم»
این یکی از شعارهایی است که از قلب تظاهرات مردمی در
جریان قیام بیرون آمد. در این شعار گویا، ایران کشور عزیز ما در اشغال بیگانگانی
تصویر میشود که به نام دین خدا یک امپراطوری را در قبضهی خود گرفته و بر مردم به
انواع دجالگری، فریب، دو رویی، ریا حکم میرانند. آنها علاوه بر سوء استفاده از
نام خدا، قرآن، پیامبر و شیعه و اسلام و امام حسین و هر نامی که در فرهنگ مردم
ایران محترم شمرده میشود، از واژگانی به سرقت رفته چون «انقلاب»، «عدالت»، و
حتی «آزادی» بهره میگیرند تا خلافت ارتجاعی خود را مشروع جلوه دهند. اما پس از
چهل سال جنایت، فساد، چپاول و رذالت، حنایشان نه تنها در پیشگاه مردم ایران که در
نزد جهانیان نیز رنگی ندارد.
هراس دمافزون از خشم انفجاری مردم
شحنهگان و آمران این ولایت سفیانی، اگر چه در تبلیغات
خود به داشتن پایگاه مردمی خلافتشان وانمود میکنند اما در خلوت خود و در محافلشان
به شدت از خشم انفجاری مردم ایران میهراسند. آنان میدانند که به زودی آماج قهر
بزرگ ایرانیان خواهند شد. بنابراین برغم تبلیغات گمراهکنندهی خود و قدرتنماییهای
کاذب، نمیتوانند هراسشان را کتمان کنند. اگر در اظهارات آنها دقت کنیم، علائم
این هراس را میتوانیم ببینیم.
آخوند جوادی آملی. ۱۷اسفند۹۷:
«وظیفه داریم خطرهایی که متوجه نظام و انقلاب است را
بررسی کنیم / مادامی که مردم در صحنه نباشند، شکست قطعی است.»
توجه داشته باشیم که «حضور نداشتن مردم در صحنه»، همان
اسم مستعار بیاعتمادی عظیم ایرانیان به این نظام اشغالگر ایران است. این بیاعتمادی
اکنون جای خود را به یک نفرت بزرگ و رو به فزونی داده است.
این اعتراف به نوعی در اظهارات سایر سردمداران نظام نیز
وجود دارد. در اینجا فقط به یک نمونهی بارز آن ـ که به تازگی در فضای مجازی
جنجالآفرین شد ـ اشاره میکنیم:
آخوند غضنفرآبادی. ۱۵اسفند۹۷:
« اگر ما انقلاب [بخوانید
حاکمیت آخوندی] را یاری نکنیم، حشدالشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی
و حوثیهای یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد.»
اگر بازی با کلمات را کنار بگذاریم. منظور این آخوند این
است که اگر مردم ایران رو در روی نظام قرار گیرند، حاکمیت آخوندی برای حفظ نظام
دست به دامن حشدالشعبی عراق، فاطمیون افغان، زینبیون پاکستان و حوثیهای یمن خواهد
شد. یعنی در لحظهی احساس سرنگونی مزدوران رنگارنگ و دست ساز خود را فراخواهد
خواند و به مقابله با مردم خشمگین و به پا خاستهی ایران خواهد پرداخت.
این آخوند ـ که ریاست بیدادگاههای تهران را هم به عهده
دارد ـ به طور واضح نسبت به سقوط حکومت هشدار میدهد:
«... اگر ما از اتفاقات اطراف خود بی خبر باشیم و به خود
تلقین کنیم که فعلا وقت درس خواندن است، اگر سقوط نکنیم حداقل این است که بی خاصیت
خواهیم بود... در تاریخ اسلام و انقلاب افراد بسیار بزرگی دچار چنین مشکلی بودند و
عاقبت هم سقوط کردند.»
اعتراف
به بیانگیزگی و انفعال مهرههای حکومتی
آخوند غضنفرآبادی در ادامهی اظهاراتش اینگونه به ریزش،
انفعال و بیانگیزگی نیروهای نظام اعتراف میکند:
«برخی نیز تا
زمانی که فشاری نباشد مؤمن هستند، اما زمانی که به سختی بر میخورند ایمان خود را
از دست میدهند.».
از این سخنان این نتیجه را میتوان گرفت:
۱ـ حکومت آخوندی به شدت از طرف مردم با تنفر عمومی مواجه
شده و ایزوله است.
۲ـ ریزش و انفعال در بین سراپای نظام از آخوندها گرفته
تا مهرههای سرکوبگر رو به افزایش است.
۳ـ هراس از سرنگونی این روزها ترجیع بند اظهارات سردمداران
حاکمیت آخوندی است؛ هراسی که گاه به گونهیی مضحک و لو رفته آن را با قدرت نمایی
پوشالی لاپوشانی میکنند.
۴ـ بیانگیزگی در دفاع از حکومت تا آنجا پیش رفته که
برای مقابله با خیزش مردم صحبت از به کارگیری مزدوران بیگانه و نیروهای برون مرزی
نظام به میان میآید.
۵ـ برای مردم ایران این امر پوشیدهیی نیست که آخوندهای
حاکم با مقولاتی مانند ایران، وطن، پرچم و مردم ایران، هیچ سنخیتی ندارند و برای
حفظ حاکمیت سیاه خود، مردم را از مزدوران اجنبی خود میترسانند.
این آخوند حکومتی نمیگوید اگر نزدیکترین مهرههای نظام
و حلقههای مقرب به خامنهای انگیزهیی برای ایستادن و دفاع از نظام ندارند و رعشهی
سرنگونی سراپای آنها را در بر گرفته، علی خامنهای چگونه میتواند روی مزدوران
برون مرزی خود حساب کند؛ مزدورانی که تنها با بذل و بخششهای کلان و پولهای
میلیونی تفنگ این نظام را به دوش میکشند. طبعا روزی که آنها احساس کنند که پایان
نظام نزدیک شده و قدرت مرکزی قادر به کنترل نیست و مانند سابق نمیتواند کیسه را
برای آنها شل کند، نخستین کسانی خواهند بود که فلنگ را میبندند.
نگاه
خشمناک شیر در کمین
مردم ایران در تاریخ پرفراز و نشیب و شکوهمند خود
اشغالگران فراوانی را به چشم دیدهاند؛ اشغالگرانی که اکنون بادهای فلات در دندههای
پوسیدهی نامهایشان فلوت مینوازد اما ایران با غرور سرکش دماوند بر تراز خزر
برجای مانده و برجای خواهد ماند.
ایران، در دوران فوران اعتراضها، نگاه خمشناک شیری را
تداعی میکند که لحظهی در هم شکستن قفس و پرش برقآسا بر قفسبان خود را بیصبرانه
به کمین نشسته است. علی خامنهای بیش و پیش از سایر آخوندهای نظام برق این نگاه را دیده و از هیبت آن به خود میلرزد.
0 نظرات