به راستی چه بر سر میهن
ما آمده است؟ مگر نخستین بار است که
سامانههای بارشی وارد ایران میشوند و در استانهای سیلگرفته باران میبارد؟
این سیل نیست، این ایران،
میهن عزیز ماست که در زیر ایلغار حاکمیت مغولگونهی اشغالگران ایران، تنهایی و
بیکسی خود را به مویه نشسته، و با هزار چشم گریان میخواهد بگوید که چه در این
حاکمیت اهریمنی بر او گذشته است.
اگر چه حاکمیت آخوندی خود
را به تجاهل میزند تا نقش خود را کمرنگ و بلکه بیرنگ جلوه دهد. اگر چه میخواهد
وانمود کند که آمدن سیل از اراده و خواست او خارج است اما در قرن بیست و یکم و با
وجود این همه تجهیزات دقیق هواشناسی این ادعا یک دجالیت بیشتر نیست.
اگر کسی میخواهد مصداق
هلاکت حرث و نسل را در این حاکمیت ببیند، علاوه بر اعدام ۱۲۰۰۰۰ جوان پرشور ایرانی
و به طور خاص قتلعام ۳۰۰۰۰ سربدار آزادی، افزون بر راهاندازی یک جنگ خانمانسوز
با سوختباری از جان و مال مردم، اکنون کشتار طبیعت و آثار آن را از سوی خامنهای و
پاسدارانش به چشم ببیند.
بنابر قرائن قبلی نباید
از این حکومت چشم یاری داشت. کارنامهی زلزله زدگان در این زمینه گویاست. یاری
حقیقی در دستان متحدی است که اینک باید در یک اتحاد ملی به سوی مردم مناطق سیلزده
دراز شود تا فاجعهی ملی را به یک اتفاق ملی تبدیل نماید.
عکسی
گویایی تنهایی و بیکسی ایران
دیدن
خساراتهای سیل و هموطنان گرفتار در آن، قلب هر انسان با وجدان و شریف را به درد
میآورد. مشاهدهی فیلم به هم کوبیده شدن ماشینها به دلیل سیل، در دروازه قرآن
شیراز بیاختیار اشک بر دیدگان جاری میکند. کدام ایرانی است که با دیدن عکسهای دو
کودک ۳و ۵ سالهی جان باخته در اروندکنار، محمدعلی و حیدر علی سیامری متأثر نشود. مشاهدهی
آن مادر و کودک محاصره شدهاش در سیل منظرهیی نیست که آسان بتوان از کنارش گذشت
یا آن پدر پیر که با بیل لودر از میان سیل عبور داده میشود و مادری که تنها و
بیکس در گل و لای خلیده است و دست او با استغاثهیی سوزان به جانبی مجهول دراز
است. این عکس شگفت گویی تنهایی و بیکسی ایران را بازمیتاباند. به راستی چه بر سر
میهن ما آمده است؟
چه بر سر میهن ما آمده است؟
این سوال ممکن است ابتدا به ساکن بدیهی و پیش پا افتاده
به نظر بیاید اما وقتی آن را بشکافیم هزار توی فاجعه را بیان میکند. در حال حاضر
۱۹استان ایران در معرض سیل یا وقوع آن قرار دارند. تهران و البرز نیز در آستانهی
سیل قرار گرفتهاند. دو سوم شهر آققلا در استان گلستان هنوز در زیر آب است. ۱۲
شهرستان این استان متأثر از سیل هستند. وضعیت در میان دورود، جویبار، بهشر،
سیمرغ و بابل بحرانی است. آوارهشدگان و در محاصره قرار گرفتگان سیل، به شدت نیاز
به غذا، آب آشامیدنی، پتو، چادر و سایر لوازم اولیهی زندگی دارند.
هنوز زخمهای باز در این منطقه از ایران اسیر التیام
نیافته، زخمهای دیگری سر باز کردند. ادامهی بارشها باعث مسدود شدن تنها راه
مواصلاتی گمیش تپه شد. بارشهای شدید در استانهای غربی، جنوب غربی، جنوبی، مرکزی
و دامنههای زاگرس، سواحل خزر و دامنههای جنوبی البرز برگهای جدیدی از فاجعه را
ورق زد. البته بنابر پیش بینیهای هواشناسی شامل هشدارهایی در زمینهی گسترش خطر
سیلاب و طغیان رودخانهها در خوزستان، بوشهر، ایلام، کرمانشاه، شرق کردستان،
کهگیلویه و بویر احمد، چهارمحال و بختیاری، فارس، غرب اصفهان و جنوب قم است.
طغیان خرم رود در استان لرستان، سیل را به خرمآباد رساند
و وضعیت شهر را بحرانی کرد. طغیان رودخانهی پلدختر محور جنوب لرستان را مسدود
کرد. علاوه بر آن ۲۲محور مواصلاتی نیز بسته شدند. به فاصلهی اندک ۵۸روستای قزوین
در معرض سیل قرار گرفتند و هنوز این وضعیت ادامه دارد زیرا سامانههای بارشی جدید
در راه است. محور هراز به دلیل خطر ریزش سنگ بسته شد. بخشی از جادهی اصلی خرمآباد
ـ معمولان را سیل از بین برد. راه آهن آققلا تخریب گردید. سیل در اروند رود کنار
جان دو کودک معصوم را ربود. لولهی انتقال سراسری بنزین به دلیل فرسودگی دچار آتشسوزی
و انفجار شد. سرانجام سیل به دروازه قرآن شیراز رسید و بیش از ۲۰۰ دستگاه از ماشینهای
مسافران را با نیروی مهیب خود از جا کند و به اطراف کوبید. سیل همچنین به بازار
وکیل شیراز راه یافت. سیل اندیمشک را نیز جزو قربانیان خود قرار داد. بارشهای
سنگین بیشتری در شیراز پیش بینی میشود در نخستین سیل تلفات انسانی رو به افزایش
گذاشت. اگر چه آمارهای دولتی تا در نخستین برآوردها از یک آمار دو رقمی را بیان
کردهاند اما واقعیتها میگویند تلفات بیش از اینهاست و حاکمیت آخوندی از دادن
آمار واقعی قربانیان طفره میرود.
ایران با چشمان گریان در یک فاجعهی ملی
اگر چه هنوز خطر سیل مهار نشده و در مناطق جدید رو به
گسترش است اما از هم اکنون میتوان دید که مردم ایران در مقابله با سیل فقط و فقط
به نیروی دستان خالی خود اتکا دارند. به تمام معنا یک فاجعهی ملی اتفاق افتاده و
به سرعت رو به گسترش است.
این سیل نیست، این ایران، میهن عزیز ماست که در زیر
ایلغار حاکمت مغولگونهی اشغالگران ایران، تنهایی و بیکسی خود را به مویه نشسته،
و با هزار چشم گریان میخواهد بگوید که چه در این حاکمیت اهریمنی بر او گذشت است.
سیل یک بلای آسمانی یا رخداد طبیعی؟
اگر چه حاکمیت آخوندی خود را به تجاهل میزند تا نقش خود
را کمرنگ و بلکه بیرنگ جلوه دهد. اگر چه میخواهد وانمود کند که آمدن سیل از
اراده و خواست او خارج است اما در قرن بیست و یکم و با وجود این همه تجهیزات دقیق
هواشناسی این ادعا یک دجالیت بیشتر نیست. سامانههای بارشی خطرآفرین و سیلآسا از
روزها قبل توسط هواشناسی پیش بینی شده بود.
سیل یک رخداد طبیعی است. این رخداد در فصل بهار با
افزایش میزان بارندگی و ذوب شدن برفها امری قابل پیش بینی است. هنگامی رخ میدهد
که میزان بارش موجود را خاک، درختان و گیاهان نتوانند به خود جذب کنند، مازاد آن
از بستر آبراهها و رودخانهها بیرون میزند و به حاشیهی رودخانهها و دشتها
جاری شده و از آن طریق به روستاها و شهرها راه مییابد و مزارع و تأسیسات را در
خود غرق میکند.
سیل از آنجا که مانند دیگر رخدادهای طبیعی شناخته شده
است بنابراین با اقدامات مشخصی قابل کنترل میباشد.
راه کار مقابله با سیل
از آنجا که ما
در عصر حجر و دوران پارینه سنگی نیستیم و بشر امروزی به یمن علم و تکنیک توانسته
است بسیاری از ناممکنها را ممکن کند، مقابله با سیل یکی از بدیهیترین وظایف دولتهاست.
با اقدامات مشخصی میتوان آن را مهار کرد و خساراتش را به حداقل رساند؛ از جملهی
این اقدامات میتوان به برخی کارهای زیرساختی مانند احیاء جنگلها، احداث سیلبندها،
سدها، مخازن و کانالهای سیلابگیر اشاره کرد. نکتهی قابل توجه اینکه به دلیل
جاری شدن روانآبهای ناشی از سیل، بستر رودخانه سال به سال بالاتر میآید. راه
مقابله با آن نیز یا لایروبی بستر رودخانه و آبراهها یا افزودن به ارتفاع سیلبندهاست.
طبعا برای تقویت سیلبندها باید اقدام به احیاء جنگلها و مراتع کرد.
تبلیغات حکوتی پر است از
کمک پاسداران و بسیجیها و آخوندها به مردم آسیبدیده اما چیزی که در صحنه مشاهده
میشود، دستان خالی مردم و امکانات اولیهی آنهاست. عوامل حکومتی مانع از کمکهای
خودجوش مردمی میشوند و خواهان آن هستند که این کمکها از طریق دوایر دولتی انجام
شود تا بتوانند آن را از مردم سیلزده دریغ کرده و به جیب حکومت بریزند.
این است وضعیت کشور ما در
روزهایی که بیش از هر زمان به یاری نیازمند است.
چرا امسال خسارات سیل بیش از سالهای دیگر است؟
پاسخ به این سوال بسیار روشن است. حکومتی که به ایران به
چشم گوشت قربانی شده نگاه میکند و سرمایههای آن را صرف مطامع تروریستی خود کرده
است، حاکمیتی که سیاست خود را بر چپاول و ایران فروشی بنا کرده است، هرگز به دنبال
این نبوده، مردم را در برابر بلایای طبیعی مصون کند. آن چیزی که به عنوان خسارتهای
عظیم سیل شاهد آن هستیم نتیجهی کار آخوندهای حاکم است. اگر میخواهیم تصویر روشنی
از کارنامهی ۴۰سال جنایت و خیانت به دست بیاوریم، این کارنامه اینک پیشاروی ماست.
این تحلیل ما نیست. خودشان میگویند علتهای وقوع سیل
این است که در نیم قرن اخیر [یعنی به طور مشخص در دوران سلطهی آخوندها در ایران]،
جنگلتراشی و ارزان فروشی طبیعت گسترش یافته و پوششهای گیاهی و مراتع در حال تخریب
است. حوزههای آبخیزداری به امان خدا رها شده و مدیریت نمیشود. مراتع کشور بسا
بیشتر ازظرفیت آنها به چرای دامها اختصاص یافته است. رودخانهها لایروبی نشده و
سیلبندها ترمیم نگردیده و به ارتفاعشان افزوده نگردیده است. ساختن بیرویهی سد و
تغییر ساختار زمینهای پایین دست رودخانهها توسط سپاه پاسداران از عوامل اصلی
رخداد سیل است. رشد قارچ گونهی ساخت و سازها در حاشیهی رودخانهها به دلیل
سودجویی باندهای حکومتی و عوامل دانه درشت حاکمیت را نیز باید به این عوامل افزود.
این است مصداق هلاکت حرث و نسل
در یک کلام، ایران مانند یک تیول از سوی علی خامنهای
بین تیول دارانش تقسیم شده است. آنها با حرصی غیرقابل تصور در حال چاپیدن، ارزان
فروشی آن هستند و تیشه به ریشهی ساختارهای این مهین میزنند. آنها طی این مدت نه
تنها برای ایران و ایرانی کاری نکردهاند بلکه تا توانستهاند زیرساختهای قبلی را
در راستای مطامع سودجویانه خود به نابودی کشاندهاند. اگر کسی میخواهد مصداق
هلاکت حرث و نسل را در این حاکمیت ببیند، علاوه بر اعدام ۱۲۰۰۰۰ جوان پرشور ایرانی
و به طور خاص قتلعام ۳۰۰۰۰ سربدار آزادی، افزون بر راهاندازی یک جنگ خانمانسوز
با سوختباری از جان و مال مردم، اکنون کشتار طبیعت و آثار آن را از سوی خامنهای و
پاسدارانش به چشم ببیند. چشمان گریان ایران در سیل اخیر گواه روشنی بر هلاکت حرث و
نسل از سوی این نظام است.
وقاحت سران نظام در برخورد با مردم سیل زده
رفتار کارگزاران این نظام اشغالگر را با شهروندان سیلزده
ببینید. به جای دلجویی و تواضع با توپ پر و بسیار حق به جانب با آنها برخورد میکنند.
علی لاریجانی در مقابل چشم دوربینها به زنی خانمان باخته که کمک میخواهد و پی در
پی با استغاثه میگوید: «هیچی نداریم» با وقاحت تمام جواب میدهد: «فعلا که سالماید!».
تنها کاری که این حکومت انجام میدهد گسیل نیروهای
سرکوبگر خود به مناطق سیلزده در هراس از شورشهای مردمی، به بهانهی یاری رساندن
به مناطق آسیب دیده است. تبلیغات حکومتی پر است از کمک پاسداران و بسیجیها و
آخوندها به مردم آسیبدیده اما چیزی که در صحنه مشاهده میشود، دستان خالی مردم و
امکانات اولیهی آنهاست. عوامل حکومتی مانع از کمکهای خودجوش مردمی میشوند و
خواهان آن هستند که این کمکها از طریق دوایر دولتی انجام شود تا بتوانند آن را از
مردم سیلزده دریغ کرده و به جیب حکومت بریزند.
این است وضعیت کشور ما در روزهایی که بیش از هر زمان به
یاری نیازمند است.
کمک ملی به سیلزدگان تنها راه نجات
بنابر قرائن قبلی نباید از این حکومت چشم یاری داشت. کارنامهی
زلزله زدگان در این زمینه گویاست. یاری حقیقی در دستان متحدی است که اینک باید در
یک اتحاد ملی به سوی مردم مناطق سیلزده دراز شود تا فاجعهی ملی را به یک اتفاق
ملی تبدیل نماید. این یک فرصت ملی برای همبستگی است و باید با یک دردمندی همگانی
همراه شود. ما میتوانیم و باید همزمان میهن خود را از چنگال اهریمن زندگی خوار
نجات دهیم. زمان، زمان برخاستن، دست به دست دادن و گام برداشتن است.
0 نظرات