شعرهای
این دفتر در سال های ۱۳۶۵ و ۶۶ سروده شدهاند. پیش از بازبینی کتاب شما
را به خواندن بخشی از یادداشتهای نویسنده در مقدمهی کتاب دعوت میکنیم:
«سروده
های دفتر «تبعید به شعرهای خیس» هنگامی متولد شدند که من تازه موفق شده بودم در
مهر ۱۳۶۵ از طریق مرزهای شمال غربی ایران، از زیر
حاکمیت تفتیش عقیده و عمامه و نعلین خارج شوم. زندگی زیرزمینی در آن روزها، تحت
تعقیب بودن به عنوان یک مخالف ولایت فقیه، یافتن راه بلد برای عبور از منطقهی
جنگی حاج عمران و سایر خطرهای دهان گشوده در مسیر، حوادث مفصلی را در برمیگیرد و
شرح حال آن بماند برای وقتی دیگر.
جایی
که برای یک اقامت موقت در آن پناه گرفته بودم، یک منطقهی کوهستانی جنگلپوش در
شمال غربی ایران، در منطقهی آزاد شده بین ایران و عراق بود. بخشی از پیشمرگههای
حزب دمکرات ایران در آن مستقر شده بودند. من از آنها کمک خواستم تا رسیدن به
نخستین شهر مرزی عراق مرا یاری کنند.
شعرهایی
که به نحوی به جنگل اشاره میکنند، تولد خود را مدیون این منطقهی کوهستانی هستند.
خلوت برگپوش حوضچهی یک چشمهی کوچک جنگلی، در پناه سایههای درختان بلوط وحشی،
بیتوتهی مناسبی برای من، تنهایی و شعر بود. غروبگاهان سمفونی یکریز آوای
سیرسیرکان فضایی اثیری به جنگل میبخشید، ماه با طلوع رازناک خود این مجموعه را
کامل میکرد. گاه تک تیرهایی که از دهانهی لولهی تفنگ پیشمرگان خارج میشد، این
خلوت را به هم میزد.
پیشمرگان
با تفنگهایشان بودند و من با یادداشتها و شعرهایم. دیدن رنج و تلاش زنان و مردان
زحمتکش کرد از نزدیک و میهمان نوازیهای آنان مرا به ابعادی دیگر از سرگذشت تلخ
مردمم در استبداد دینی واقف کرد. شنیدن صدای دلنشین جرقاجرق سوختن هیزم خشک در
سنگچین اجاق و نوشیدن چای داغ از قوری دود زده در استکان کمرباریک و نعلبکی چینی،
خوردن نان ساجی و ماست و گوش سپردن به گویش شیرین کردی، همراه با بحثهای سیاسی
برای من ـ که سالها در شرایط مخفی به سر برده بوده و از دسترسی به فضای آزاد
محروم بودم ـ دنیای جدیدی بود.
من
برای «عبور» در آنجا بودم. ظهور دو هلی کوپتر کبری و شلیک راکدهای آنان به پناهگاههای
کوهستانی ما چند روز پس از ورودم به این منطقهی جنگلی آنجا را نا امن کرد...»
ادامه
مطلب در کتاب
دسترسی
به کتاب در تلگرام »مکث در پرانتز آبی»:
دانلود
با لینک مستقیم
0 نظرات