ماکیاول معتقد بود زمامدار اگر بخواهد در
قدرت باقی بماند نباید از اعمال خشونت و شرارت بپرهیزد؛ بدون شرارت حفظ حاکمیت
ممکن نخواهد بود.
تمامیت خواهی خمینی و خامنهای تحت عنوان
«سلطنت مطلقهی فقیه»، دروغ گفتن بیحد و مرز و نهادینه کردن آن در تار و پود
حکومت، زیرپا گذاشتن هر اصل و عرف شناخته شدهی انسانی، اجتماعی و بینالمللی،
خونسردی در اعمال جنایت و پایبند نبودن به هیچ مرز حقوق بشری، خشونت دولتی و
استفاده از تمام روشهای وحشیانه برای سرکوب و ترور، کاربرد شیوههای مختلف شکنجه و
اعدام در ملا عام، ترسآفرینی و مصرف و بازمصرف آن، نمودهایی از همین رفتار
ماکیاولی است.
«حفظ نظام اوجب واجبات است»!
برخی میگویند این جمله را
برای نخستین بار خمینی ابداع کرده و به کار برده است. پارهای دیگر برآنند که اگر
صحیفهی او را بگردیم، نشانی از این جمله در جایی نخواهیم یافت. در هر دو صورت، چه
خمینی آن را بهطور مستقیم گفته یا نگفته باشد، چنین جملهای اس و اساس تفکر
ارتجاعی او در مورد حاکمیت آخوندی را تشکیل میدهد؛ آنچنان که او در جایی دیگر
همین مضمون را با جملههایی دیگر گفته است:
«مسالهی حفظ نظام جمهوری
اسلامی در این عصر و با وضعی که در دنیا مشاهده می شود و با این نشانه گیریهایی که
از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف می شود، از اهم واجبات عقلی و
شرعی است که هیچ چیز به آن مزاحمت نمیکند».
(صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۰۶)
خمینی با شیادی تمام،
ولایت مطلقهی خودش را در ادامهی ولایت پیغمبر و امامان میدانست و معتقد بود
سرسپاری به ولایتش از نماز و روزه و حج نیز بالاتر است. این عین گفتههای اوست:
«ولایت مطلقه فقیهان همان
ولایتی است که از جانب خداوند به نبیاکرم (ص) و ائمه (ع) واگذارشدهاست و از
اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام الهی تقدم دارد. اختیارات حکومت محصور در
چهارچوب احکام الهی نیست. حکومت یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمامی احکام فرعیه
حتی نماز و روزهو حج است.»
(صحیفه نور ج۲۰ص۱۷۰)
حفظ نظام از حفظ امام زمان
مهمتر است!
دجال بزرگ قرن در فروردین
۶۲ پا را از حد معمول فراتر گذاشت و حفظ نظامش را از حفظ امام زمان نیز مهمتر
دانست. با هم بخوانیم:
«امروز ما مواجه با همه
قدرتها هستيم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ريزی میكنند؛ برای اينكه اين
انقلاب را بشكنند و اين نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شكست بدهند و نابود كنند.
و اين يك تكليف الهی است برای همه كه اهم تكليفهايی است كه خدا دارد؛ يعنی، حفظ
جمهوری اسلامی از حفظ يك نفر- ولو امام عصر باشد- اهميتش بيشتر است؛ برای اينكه
امام عصر هم خودش را فدا میكند برای اسلام. همهی انبيا از صدر عالم تا حالا كه
آمدند، برای كلمه حق و برای دين خدا مجاهده كردند و خودشان را فدا كردند.»
خلاصهی کلام یعنی اینکه
خمینی حفظ دیکتاتوری آخوندی را مهمتر از حیات فیزیکی امام زمان و بالاتر از نماز و
روزه و حج میداند. او ابایی ندارد از اینکه پای خدا را در این مقوله نیز به میان
بکشد و برای او نیز تکلیف مشخص کند!
استفادهی ابزاری از خدا،
قرآن و پیامبران و ائمه
این جملهی خمینی را
دوباره بخوانیم: «و اين يك تكليف الهی است برای همه كه اهم تكليفهايی است كه خدا
دارد.» یا باید گفت او معنی حرفی را که زده، نمیدانسته و همینطوری یک چیزی
پرانده است یا اینکه در اعماق به مفاهیمی
مانند خدا، قرآن، پیامبران و ائمه باور ندارد و جابجا از آنها استفادهی ابزاری میکند.
ضمن اینکه در پاراگرافی که خواندیم او تلویحا «همهی انبیا از صدر عالم تا حالا»
را پشت سر خودش به صف میکند تا از آن این
نتیجه را بگیرد که «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» در کار بودهاند تا «ولایت
مطلقهی فقیه» به وجود بیاید و همه چیز در شخص خمینی متکاثف شود. او با شکسته نفسی
و تواضع تمام خودش را مرکز ثقل دنیا، مافیها و ماورای آن میداند. به یک نمونه از
تکلیف مشخص کردن او برای خدا از لابلای کلام خودش اشاره کردیم.
ماکیاولیسم از نوع خمینی و
خامنهای
توهم و مطلق بینی خود یا
به عبارت گویاتر این بلاهت تمام عیار، همان چیزی است که خمینی نخستین دیکتاتوری
نیست که در تاریخ به آن دچار شده است.
خمینی با به کار بردن و جاانداختن «اوجب واجبات»
برای ورثهی خود، از جمله خامنهای استفاده از هر وسیلهای برای برای حفظ
دیکتاتوری آخوندی را مباح اعلام کرده است. جدا از بازی با کلمات و لفاظیهای رایج
برای کمرنگ کردن حقیقت، در اعماق این نظریهی خمینی برای حفظ قدرت به هر قیمت،
چیزی جز ماکیاولیسم را تداعی نمیکند.
نیکولو ماکیاولی،
سیاستمدار ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷)، در کتاب معروف خود «شهریار» کاربرد هر چیزی را
در سیاست برای پیشبرد هدف مجاز میداند و در اساس سیاست را از اخلاق جدا میداند. او به صراحت بر آن است
که سیاستمدران و اصحاب قدرت در سختگیری بر مردم نباید پایبند تکالیف دینی، اخلاقی
و احساسات باشند.
ماکیاول معتقد بود زمامدار
اگر بخواهد در قدرت باقی بماند نباید از اعمال خشونت و شرارت بپرهیزد؛ بدون شرارت
حفظ حاکمیت ممکن نخواهد بود.
تمامیت خواهی خمینی و
خامنهای تحت عنوان «سلطنت مطلقهی فقیه»، دروغ گفتن بیحد و مرز و نهادینه کردن
آن در تار و پود حکومت، زیرپا گذاشتن هر اصل و عرف شناخته شدهی انسانی، اجتماعی و
بینالمللی، خونسردی در اعمال جنایت و پایبند نبودن به هیچ مرز حقوق بشری، خشونت
دولتی و استفاده از تمام روشهای وحشیانه برای سرکوب و ترور، کاربرد شیوههای مختلف
شکنجه و اعدام در ملا عام، ترسآفرینی و مصرف و بازمصرف آن، نمودهایی از همین
رفتار ماکیاولی است.
یک بار دیگر به این حرف
خمینی به عنوان روح خبیث این حاکمیت برگردیم و آن را مرور کنیم:
«حکومت یکی از احکام اولیه
است و مقدم بر تمامی احکام فرعیه حتی نماز و روزهو حج است.»
نگاهی به کارنامهی ۴۱سالهی
جنایت و فساد این حکومت، جایی برای ابهام
باقی نمیگذارد که خمینی و خامنهای به آموزههای ماکیاول برای حفظ قدرت به هر
قیمت، قناعت نکرده و مرزهای شناعت را
بیشتر به سمت شیطان کشیدهاند.
هنوز تهدید این است که این
جملهی موذی و جنایتکارانه را که مانیفستی خونین را نمایندگی میکند، ساده بگیریم
و در شناخت طینت دیکتاتوری آخوندی و ولایت فقیه به قهقهرا برویم:
«حفظ نظام اوجب واجبات
است»!





0 نظرات