یک چرخش ناگهانی در سیاستهای حکومت، حتی بازیگران و کارگزاران آن را نیز به تعجب واداشته است. خودشان این سیاست را نوعی «سرگردانی و بلاتکلیفی» یا «رفتارهای پاراکسیدوکال»! [بخوانید گاوگیجگی] میخوانند.
جهان صنعت (۱۷فروردین ۹۹) این حالت سردرگمی و تذبذب حسن روحانی را اینگونه منعکس میکند: «یکمرتبه میگوید از شنبه روال کشور عادی میشود، روز دیگر میگوید ما ۲۰هزار تخت اضافی داریم و یک نوعی تشویق میکند که اگر مردم مریض شدند مشکلی نیست. همه امکانات ما برقرار است. یک روز هم وزارت صمت دستور میدهد شرکتها باز شود و از سویی دستور میدهند ادارات با یکسوم نیرو باز باشند» و بعد نتیجه میگیرد: «دولت در یک بلاتکلیفی و سرگردانی مطلق گرفتار آمده است. میخواهد هم تعطیلی باشد که وضعیت را کنترل کند هم تعطیلی نباشد که تعهد و مسئولیتی در قبال خیل انبوهی از مردم که بیکار شدند نداشته باشد».
استبداد دینی و انتخاب بین بد و بدتر
این همان حالت انتخاب بین بد و بدتر است که در بحران کرونا دامنگیر نظام آخوندی شده است. اگر بپذیرد کسب و کارها تعطیل باشد و بهقول خودش با طرح «فاصلهگذاری اجتماعی» نوعی قرنطینهی خفیف را حاکم سازد، در آن صورت با لشگر رو به تزاید جیبهای خالی، شکمهای گرسنه و نگاههای خشمناک که در اضطرار بین مرگ به دست کرونا یا فشار طاقتشکن گرسنگی، ناگزیر ریسک ابتلا به کرونا را میپذیرند، چه میتواند بکند؟ کسانی که تحمل نگاه کردن به چشمان کودک گرسنه و رنجور خویش را ندارند و زندگی در قرنطینه به سبک نظام آخوندی طاقت آنها را طاق کرده است تا جایی که بیمحابا به خیابان میروند بلکه لقمه نانی برای کودکان خویش بیابند، چنین کسانی از منظر حاکمیت خطرناک هستند. کاربرد واژهی «خطرناک» برای آنها کم است. هر کدامشان بشکههایی از باروت هستند که فقط کافی است در معرض جرقهی یک کبریت قرار گیرند و انبار فشردهی باروت را منفجر کنند.
روزنامهی حکومتی جوان(۱۷فروردین ۹۹) با استشمام پیشاپیش بوی این خطر، نسبت به آن هشدار داده است:
«...در آبانماه سال قبل و زمانی که قیمت بنزین بهصورت ناگهانی ۳برابر شد برخی از آشوبگران با استفاده از اعتراضات مردم اقدام به آشوب و آسیب به اموال عمومی کردند و در حال حاضر نیز بحث تبعات اقتصادی کرونا و فشار بر اقشار مستضعف میتواند مورد توجه برخی بداندیشان نظام قرار بگیرد».(روزنامه حکومتی جوان ۱۷فروردین ۹۹)
این فقط نظر این رسانه نیست. ۵۰تن از اقتصاددانان و تحلیلگران اقتصادی پیشتر به زبان خاص خود به روحانی گفته بودند: «امکان شکلگیری هستههای ناآرام و ناخشنود در حاشیه شهرها، نیمه دوم سال ۹۹ و سال ۱۴۰۰ را به دورهای پربحران تبدیل خواهد کرد». رسانهی حکومتی اعتماد(۱۷فروردین ۹۹)، با لحنی هشدارآمیز نوشته است: «تا دیر نشده دریابید که غفلت موجب پشیمانی است». جهان صنعت بعد از نتیجه گرفتن «سرگردانی و بلاتکلیفی مطلق» حکومت پا را فراتر میگذارد و با اضطراب مینویسد: «اخبار متواتری از شهرستانهای مختلف در زندانها بهگوش میرسد که ناآرامیها زیاد است. این ناآرامیها اگر تبدیل به تضاد و شورش شود چه کسی میخواهد پاسخ دهد؟».
اگر هم نپذیرد و بهقول خودش جداسازی را ادامه بدهد در شرایط خفگی اقتصادی چگونه مسائلش را حل کند؟
چرا رژیم بهرغم هشدارها همان قرنطینه نیمبند را نیز لغو میکند؟
بهراستی چرا ناگهان ستاد بهاصطلاح مقابله با کرونا اعلام میکند: «از امروز(۱۶فروردین) کارگران میتوانند سر کار خودشان بروند» و حسن روحانی یادش میافتد که زحمتکشان نان شب ندارند: «صدمات اصلی اقتصادی کرونا متوجه اقشار ضعیف است و ما نباید اجازه بدهیم که کرونا سلامت و معیشت آنان را نابود کند».
و بهدنبال آن زیرآب قرنطینهی خود اعلام کرده را به یکباره میزند و میگوید: «درباره کسب و کارها و فعالیتها تصمیم گرفته شد که از ۲۳فروردین استانهای کشور کسب و کارهای متوسط و کمریسک را میتوانند با اجرای پروتکلها آغاز کنند».(انتخاب ۱۷فروردین ۹۹)
بنابراین روشن است که نظام ولایت بهدلیل خفگی و ورشکستگی اقتصادی از آنجا که نمیخواهد دست در جیب خودش(اموال نهادهای وابسته به بیت خامنهای و..) کرده و هزینهی قرنطینه و معیشت مردم بهخصوص اقشار ضعیف را تأمین نماید، لذا باز هم دنبال این است که با چپاول مردمی که سر کار میروند و تولید میکنند، مسائل اقتصادی خود را حل نماید. رژیم خوب میداند که با لغو قرنطینه، کشتار بزرگ در راه است. اما بهزعم خودش فکر میکند میتواند روی آن سرپوش بگذارد.
البته کارشناسان رژیم همانطور که فوقا آمد، پیدرپی نسبت به انفجار اجتماعی هشدار میدهند، ولی بههرحال آن را نسیه میبیند، خطر نقدی که گلوی رژیم را میفشارد، وضعیت و خفگی اقتصادی است. این وضعیت رژیم قابل مقایسه با آبان ۹۸ است که بهرغم آگاهی از خطر و ریسک قیام در پی ۳برابر کردن قیمت بنزین، اما این کار را کرد. الآن نیز با وجود ترس از انفجار اجتماعی، تلفات سنگین کرونا را به جان خریده و در این رابطه بهقول روحانی شیوهی پلکانی و تدریجی یا در واقع شیوهی نمدمال را در پیش گرفته است.
جان میلیونها ایرانی در خطر است
آیا کرونا عقب نشسته است؟ آیا کسی به رئیسجمهور ارتجاع اطمینان داده است که تلفات کرونا در همین سطح باقی میماند یا یک اضطرار بزرگ و یک جبر غیرقابل اجتناب حکومت را وادار به این تصمیم غیرمعقول و حیرتآور نموده است؟ تا جایی که به هشدارهای وزیر بهداشت خود و رئیس ستاد مقابله با کرونا که گفت: «ترافیک دیروز و امروز تهران یعنی موج جدید کرونا از هفتهی آینده» نیز وقعی ننهاده و با دهنکجی به اعلام وضعیت قرمز در تهران، تصمیم گرفته شده را عملی کند. بیگمان این فقط تصمیم روحانی نمیتواند باشد.
به این ترتیب میتوان گفت که حاکمیت آخوندی بهدلیل خفگی اقتصادی تصمیم گرفته است که همان قرنطینهی خفیف را نیز بردارد. به عبارت دیگر پذیرفته است که جان میلیونها ایرانی را در خطر مرگ قرار دهد برای اینکه نظامش را حفظ کند. این یعنی معامله با کرونا و بازی با جان مردم برای ادامهی حیات ننگین یک استبداد خونریز و ضدبشری. این تصمیم در نوع خود یک تصمیم برای جنایت علیه بشریت است.
آری یک کشتار هولناک در پوش کرونا در راه است؛ کشتاری که تصمیمگیرندگان آن خامنهای، رئیسی و روحانی و دیگر سردمداران کرونای ولایت هستند.
آیا ما این اجازه را به آنها میدهیم؟
0 نظرات