سفره‌ی ما خالی نان است

 





در این تصویر، هزاران شعر سربریده فریاد می‌کشند؛ تصویری که هر بار با نگریستن‌اش، 

نمی‌توان از گریستن خودداری کرد.

 

 


 

سفره‌ی ما میزبان شب به شب تکرارخیز خالی نان است

تکه‌های خشک نان را با خورشت آرزوهامان به دندان می‌کشیم از شوق

 

سهم ما در این درندشت جهان، لرزانک یک قوطی کبریت

آسمانش خالی از منجوق سرد اختران؛

                              در قصه‌های پاک افسون رنگ


پنجه‌اش پر سوز

سایه‌اش پر وهم

بادبادک‌های سرخ ما

کهنه حسرت‌های ترکیده

 

لقمه می‌پیچد مادر از خون جگر؛ در سفره می‌چیند

پشت پلکش، دیده‌ای آغشته با آشوب باران است

سهم او ساییدن قاشق به خشک خالی بشقاب

وانمودی خبره در تمرین خوردن از کنار هیچ

 

در نحیف ساعد مادر هزاران راز پنهان است

 

نیست کس را جرأت دیدن

ـ بغض در سینه ـ  پدر از شرم در غوغای گنگ خویش پیچان است

...

آه! گویی خدا در ساکت تنهایی ما ـ اشک در نی‌نی ـ

آفرینش را پشیمان است.

 

 

علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)

۱۹آذر۹۹


ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top