خامنهای مدتهاست که طرح تک پایه کردن قدرت را در ذهن دارد و برای آن خیز برداشته است. بدیهی است که اگر میتوانست همین امروز عناصر ناهمخوان با هژمونیاش را کنار میگذاشت و ترکیب سرسپردهتری را روی کار میآورد.
طرح چند سؤال
قبل از پرداختن به امکانپذیر بودن یا نبودن این موضوع، سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که چه دلیلی او را وادار به تک پایه کردن قدرت یا انقباض بیشتر در رأس ساختار حکومتی کرده است؟
آیا بهتر نبود با حفظ تمام باندهای تشکیل دهندهی حکومت بهصورت کجدار و مریز نظام ولایت فقیه را در مواجهه با بحرانهای داخلی و خارجی حفظ نماید؟ بهعبارت دیگر آیا عقلاییتر نبود که به نفع تضادهای خارجی و مقابله با نیروی برانداز، از دامنزدن به تضادهای داخلی در ساختار قدرت پرهیز نماید؛ بهخصوص که او الآن در ضعیفترین و شکنندهترین وضعیت قرار دارد؛ با اینحال چرا بر انقباض نظام پا میفشارد؟
بررسی مواضع خامنهای نشان میدهد که از این خواسته کوتاه نیامده است. یک بار با طرح ایدهی «دولت جوان حزباللهی» و بهتازگی با شرطگذاریهای پیشاپیش در مورد خصوصیات کاندیدای ریاستجمهوری آن را پی میگیرد.
آیا او نمیداند که با حذف و به حاشیه راندن عناصر ناهمخوان، آنها را به جرگهی ناراضیان از حکومت سوق میدهد؟
مگر این رسانههای وابسته به او نبودند که با تعریض به باند مغلوب و وامانده از قدرت مینوشتند؟
«اینکه حجاریان چگونه در راهبردهای سیاسی با خانواده رجوی همراستا شده قابل توجه است، شاید میل شدید قدرت در مغز و استخوان برخی اصلاحطلبان ریشه دوانده و آنها را وادار کرده تا همان حرفهایی را بزنند که مریم رجوی نیز آنها را به زبان میآورد.
آقای موسویخوئینیها که این روزها بهنحو جالبتوجهی فعال شده و حلقه اشرافی مشورتی رئیس دولت اصلاحات در خیابان نیاوران، احتمالاً میتواند بهخوبی تشریح جالبتوجهی از وضعیت سربازان جدید مریم رجوی بدهد! (مشرق نیوز۸بهمن).
چراییها و موانع خامنهای
بهیقین خامنهای همهی اینها را میداند اما باید دید مخاطرات و محذوریتهای او برای حفظ قدرت در شکنندهترین شرایط چیست. حذف عناصر ناهمخوان و باند رقیب از ساختار قدرت به آن سادگی که او تصور میکند نیست. برخی از چراییها و موانع خامنهای برای تکپایه کردن قدرت را میتوان بهصورت زیر برشمرد:
۱ـ دوران بازی با برگ اصلاحات قلابی به سر آمده. این کارت اکنون سوخته است و استبداد برای حفظ قدرت نمیتواند از آن استفاده کند. مردم ایران مرگ تاریخی این باند را در جریان قیام دی۹۶ خروشیدند. اگر در گذشته فقط این مقاومت ایران بود که هشدار میداد «سگ زرد، برادر شغال است» و «افعی هرگز کبوتر نمیزاید»، اکنون این واقعیت بهروشنی در شعور عمومی جامعه ما راه خود را باز کرده و جا افتاده است.
۲ـ این یک تجربه تاریخی است که دیکتاتورها در اواخر عمر خود، به انقباض بیشتر و بیاعتمادی و بدبینی نسبت به اطرافیان خود روی میآورند تا بتوانند با حفظ سرسپردهترین و همگونترین عناصر، مقداری دیگر به حیات خود ادامه دهند. این انقباض ممکن است بهگونهیی موقت برای آنها زمان بخرد اما در کوتاه مدت باعث مرگ رژیمشان خواهد شد. وضعیت این رژیمها مانند بیماری است که برای حفظ حیات مجبور است هر دو پای قانقاریا گرفتهی خود را از زانو قطع کند.
۳ـ انقباض رژیم همانگونه که گفته شد از موضع قوت و برای قویتر کردن استبداد دینی نیست، بلکه از موضع احساس خطر و برای پیشگیری از سرنگونی است. نوعی عقبنشینی و جمع کردن دامنهی حاکمیت به داخل ساختار قدرت است. بهجای ترسآفرینی خود منشأ ترس و ریزش در بین نیروهای سرکوبگر و محافظ قدرت خواهد شد.
۴ـ خامنهای ضرورت انقباض نظام خود را میفهمد و بارها به آن فراخوان داده اما او برای برداشتن گام نهایی و تصاحب کرسی ریاست جمهوری، با مانعی به بزرگی قیام مردم ایران مواجه است. هر نوع ریسک، شتابزدگی، ناسنجیدگی و هولشدگی میتواند باعث فعال شدن گسلهای حکومت او و سرریز عواقب جنگ قدرت به میان جامعه و به میدان آمدن عنصر اجتماعی شود.
بنبست مرگبار خامنهای
خامنهای برای حفظ نظامش، نیاز به انقباض و تکپایه کردن رژیمش دارد ولی این یک دست سازی برای او راهی هموار و بدون چالش نیست و شرکای سابق و لاحق بهراحتی دست از سهمخواهی در قدرت و ثروت بر نخواهند داشت. این همان بنبستی است که او در دوران قیام و سرنگونی با آن مواجه است.
یک روزنامهي حکومتی از این بنبست به نام «پایان سیاست»! نام برده است.
«این اقدام هر چه که باشد یک رهآورد بسیار خطرناک به همراه دارد. مخابره این پیام به جامعه بیش از هر چیز نشاندهندهی پایان سیاست است. در حقیقت جریان اقتدارگرا و تندروهای حامی آنها، سعی میکنند تا به مسألهی سیاست در جامعه ایران خاتمه دهند» (ابتکار. ۳۰بهمن۹۹).
این روزنامه در پایان مینویسد:
«به نظر میرسد جریان اقتدار پس از حصول نتیجه در مرحله اول، فاز دوم و نهایی اختتام سیاست در ایران را آغاز کرده است. حالا زمان آن رسیده تا با القاء هیجانات منفی و حتی باقی گذاشتن ردی سرخ میان جامعه و این گروه، تیر خلاص را به صندوق رأی و در نتیجه سیاست در ایران شلیک کنند» (همان منبع).
انقباض رژیم تیر خلاصی به سیاست در ایران نیست، تیر خلاص به رژیم توتالیتر آخوندی و تمام باندهای تشکیل دهندهی آن است.
0 نظرات