شناخت درست از ماهیت نظام ولایت فقیه
سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت ایران از همان ابتدا با شناخت درست و علمی از نظام ولایت فقیه استراتژی نبرد با فاشیسم دینی را مدون و در عمل پیاده کرده است.
مجاهدین، از همان روز اول قبضهی قدرت توسط خمینی، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی و رژیمش را بهلحاظ سیاسی، مادون سرمایهداری» ارزیابی کردند. (مسعود رجوی. استراتژی قیام و سرنگونی ۱۰. اشرف کانون استراتژیکی نبرد).
گفتند پشتوانهی این رژیم ارتجاعی بهلحاظ تاریخی به جریانهای مشروعهخواه مانند کاشانی و فضلالله نوری تکیه دارد. بنابراین یک رژیم واپسگرا و ضدتاریخی است. ناسازگاریهای او با سرمایهداری نه از موضع چپ، بلکه از راست و بهدلیل عقبماندگی تاریخی است. این نظام مرگزاد و میرا فقط با سرکوب و کشتار و رعبآفرینی توانسته است خود را سراپا نگهدارد.
مجاهدین گفتند این رژیم زنستیزی و ضدبشری موجودیت خود را بر دو پایه سوار کرده است: سرکوب در داخل و صدور تروریسم به خارج.
۴دهه از این شناخت گذشته است. کدام یک از این تعریفها مشمول مرور زمان شده است؟
رفرمناپذیری فاشیسم دینی
یکی از میدانهایی که باید گفت تنها و تنها مجاهدین قهرمان یکهتاز آن بودهاند، پافشاری بر رفرمناپذیری نظام ولایی است. با ظهور فتنهی خاتمی بسیاری از جریانهای سیاسی خود را باخته و با ماغ این گوسالهی سامری دامن از دست دادند. تنها و تنها این مقاومت ایران بود که اعلام کرد: «افعی کبوتر نمیزاید»! خیلیها میگفتند که رژیم با روی کارآوردن مهرههای شسته رفتهتر خواهد توانست خود را اصلاح و عمرش را طولانی نماید. قدرتهای خارجی به امید موهوم مدره شدن این رژیم به برقراری رابطه با آن پرداخته و در ازای برخورداری از منافع زد و بند با آن، مقاومت ایران در لیست تروریستی گذاشتند؛ ولی گذشت زمان ثابت کرد که اصلاح این رژیم یک سراب بیش نیست. ثبات قدم مجاهدین در پیشبرد این خط انقلابی در قیام دی۹۶ با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» به بار نشست و عمومی شد. امروز در آستانهی انقباض کامل رژیم دیگر کمتر کسی است که دل به اصلاحطلبان قلابی ببندد و مدعی تغییر رژیم از درون آن باشد.
سرنگونی آخوندها امری خودبهخودی نیست
برخلاف آنان که تبلیغ میکردند و میکنند که آخوندها خودشان خواهند افتاد و از دل این تبلیغ، بیهزینگی، دست روی دست گذاشتن و تسلیم سیر خودبهخودی وقایع شدن را نتیجه میگیرند، مجاهدین هرگز به چنین چیزی معتقد نبودهاند. آنها با اینکه از روز اول شکلگیری استبداد دینی با آن چنگ در چنگ بودهاند ولی پیوسته تکرار و تأکید کردهاند که سرنگونی کار خودمان و خلقمان است؛ و تا امروز یک آن از تحقق این هدف بازنایستادهاند.
نباید انتظار کودتا داشت
برخلاف مدعیان اپوزیسیون که بر آن بودند میتوان با یک کودتا از درون نظام رژیم را ساقط کرد، مجاهدین در سال۶۰ اعلام کردند تا زمانی که خمینی هست امکان کودتای نظامی نیست. این واقعیت با گذشت زمان اثبات شد. زیرا رژیم از همان زمان کادرهای مردمی و انقلابی ارتش را تصفیه کرد و عناصر همخوان با خود را روی کار آورد. عنصر سرسپردهای مانند صیاد شیرازی را در مصدر امور قرار داد. دوایر سیاسی ـ ایدئولوژیک بهوجود آورد تا بتواند ارتش را به زیر سلطه و نفوذ خود بکشد و مخالفتها را در آن سرکوب نماید.
نباید چشم به خارج دوخت
یکی دیگر از شاهکارهای استراتژیک مجاهدین، چشم ندوختن و توقع نداشتن از قدرتهای بزرگ برای سرنگونی فاشیسم دینی است. این منتهای استقلالطلبی و شرافت ملی مجاهدین است. استراتژی آنها هرگز متکی بر کمک خارجی نبوده است. استراتژی مقاومت ایران بر «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» سوار بوده است. حرف با آن کشورها این بوده است که با سیاست مماشات به این رژیم امداد نرسانید، فرزندان انقلابی این میهن را در لیستهای تروریستی قرار ندهید بهعنوان مانع عمل نکنید و از سر راه کنار بکشید تا مردم و مقاومت این رژیم را سرنگون سازند.
مجاهدین تا توانستهاند با دیپلماسی انقلابی خود مردم دیگر کشورها و پارلمانترها و شخصیتهای بینالمللی را علیه استبداد دینی در ایران برانگیختهاند. این دیپلماسی مبتنی بر کار افشاگرانه در افکار عمومی آن کشورها بوده و از پایین به بالا آجر به آجر فرا رفته است.
سپاه پاسداران، بازوی سرکوبگر استبداد دینی
مجاهدین در تاریخ ۲ اسفند۵۷ یعنی ۱۰روز پس از سرنگونی نظام سلطنتی اعلام کردند: «پاسداران نهایتاً شکارچی انقلاب و انقلابیون و جامعه خواهند شد». در آن هنگام حتی اسم رسمی برای سپاه پاسداران نیز مشخص نشده بود ولی پیشبینی مجاهدین که برخاسته از شناخت دقیق ارتجاع و کارکردهای آن بود، اکنون چه کسی است که نداند این رژیم تنها با اتکا به نیروی سرکوبگر خود و با اعدام و دار و درفش بر سر پاست. بنابراین نیرویی که میخواهد این رژیم را سرنگون کند باید به از پا درآوردن و از دور خارج کردن این نیروی ضدخلقی بیندیشد.
قیام و سرنگونی، تنها استراتژی کارآمد
از آنجا که این رژیم یک رژیم نظامی ـ پلیسی است یعنی از سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، قوه قضاییه و بسیج و لباسشخصیها برای حفظ خود استفاده میکند، باید آن را با قیام و خیزش سرنگون کرد. خود با پای خود یا به میل خود نمیرود باید با قهر او را وادار به کنارهگیری از قدرت کرد. بگذریم از اینکه خود رژیم آلترناتیوهای آخوندساز زیادی را با اسامی مشعشع ساخته و پرداخته و روانهی بازار سیاست کرده است؛ آلترناتیوهایی که وجه مشترک تمامی آنها ضدیت با راهحل انقلابی و استراتژی قیام و سرنگونی و صاحب آن یعنی مجاهدین و مقاومت ایران است. اگر این رژیم خودبخود سرنگون نمیشود، اگر کودتا در داخل آن صورت نمیگیرد، اگر استحاله و اصلاح آن متصور نیست، پس چگونه باید آن را از پادرآورد؟
این سؤالی است که پاسخ به آن را مجاهدین و مقاومت ایران فقط در زمینهی تئوریک ندادهاند. بیش از۴دهه مجاهدت تمامعیار و بیچشمداشت آنان برای این مهم صرف شده است. آنها تمامی راهکارها را برای سرنگونی استبداد دینی آزمودهاند. پاسخ نهایی و راهبرد اصلی برای به زیر کشیدن آخوندها از اریکهی قدرت، همانا قیام است و قیام. برای شکلگیری قیام باید موانع آن را از میان برداشت. استراتژی قیام با کانونهای شورشی در پی تحقق همین هدف است.
استراتژی قیام و سرنگونی، استراتژی مونیستی مجاهدین و مقاومت ایران بوده است. دوام و قوام آنان در میدان نبرد با استبداد دینی، مدیون وفاداری به این استراتژی است. این استراتژی اکنون صحتوسقم خود را در باردهی و گسترش کانونیهای شورشی نشان میدهد. قیامهای دی۹۶، آبان۹۸ و قیام سراوان، میوههای تحقق این استراتژی در جامعه بهستوه آمدهی ایران است.
0 نظرات