دفاع گماشتهی خامنهای از قرارداد خائنانه
گماشتهی خامنهای در کیهان، برای موجه جلوه دادن قرارداد خائنانه با چین و تناقض آن با شعارهای دجالگرانهی «نه شرقی نه غربی» خمینی گفته است:
«منظور (خمینی) شرق و غرب سیاسی است و نه جغرافیایی و این بلوکبندی با فروپاشی شوروی سابق که اردوگاه شرق بود از بین رفته است»! (مشرقنیوز. ۱۰فروردین ۱۴۰۰)
او قرارداد ایران فروشانهی ۲۵ساله را خروج رژیم از بنبست و خنثیسازی تحریمهای آمریکا نامیده است.
«... با این معاهده از بنبستی که متأسفانه بهعلت نابلدی و بعضاً در پی خیانت بعضیها به ایران تحمیل شده بود خارج میشویم و میتوانیم تحریمهای آمریکا را خنثی کنیم» (همان منبع).
البته پاسدار شریعتمداری آگاهانه از کنار این موضوع گذشته است که اجرای همین قرارداد خائنانه نیز مستلزم رفع تحریمها آمریکا و پذیرش اف.ای.تی.اف توسط رژیم است.
«برد برد» در خفا و چراغخاموش!
گماشتهی بدنام خامنهای نمیگوید اگر این معاهده، یک معاهدهی برد برد و برای تشکیل «یک قطب قدرتمند اقتصادی»! است چرا مفاد آن منتشر نمیشود؟ چرا چراغخاموش و در پشت پستو مذاکرات مربوطه به آن صورت گرفته و ناگهان رونمایی میشود؟ بعد هم برای کاستن از حساسیت عمومی نسبت به آن ادعا میشود که طرف چینی موافق با علنی کردن آن نیست. چطور ممکن است قراردادی به سرنوشت ۲۵سالهی یک خلق و میهن مربوط باشد ولی نباید افکار عمومی و صاحبان حقیقی این آب و خاک از جزئیات آن باخبر شوند. حتی در دوران قاجار نیز با وجود نبود وسایل ارتباط جمعی امروزی و دانش عمومی سیاسی، بالاخره مردم میدانستند هیأت حاکمهی وقت چه بخشهایی از سرزمینشان را حاتمبخشی کرده است.
سری و غیرقابل انتشار بودن سند قرارداد و حدس و گمان نسبت به مفاد آن و تصمیمگیری حول این موضوع در تاریکخانهی اشباح نظام، این قرارداد خائنانه را قابل توجه و مشکوک میکند. مردم حق دارند بپرسند چه سناریویی قرار است در مورد کشورشان بهوقوع بپیوندد؛ زیرا به نظام ولایت فقیه اعتماد ندارند. میدانند هیچکدام از تصمیمگیریهای آن در راستای منافع ملی نیست. هنوز ماجرای خزرفروشی تمام نشده، خبر صید ترال چینیها و بلعیدن بیرحمانهی آبزیان دریایی و از بین بردن اکوسیستم در دریای مکران از سوی آنها، افکار عمومی را نگران میکند و کاشف بهعمل میآید که کشتیهای چینی با فراغبال زیستگاه انواع گونههای جانوری را تخریب میکنند و حکومت مدعی است که آنها ماهیان حرامگوشت عمق دریا را صید میکنند. آخوندهای حراملقمه ابایی ندارند که به دماوند نیز دستدرازی کنند.
مردم دریافتهاند که اگر خود حافظ منافع میهنشان نباشند، نظام ولایت فقیه حراج و واگذاری اتمسفر ایران نیز رویگردان نیست.
هراس از واکنش انفجاری مردم
قطعا اگر هراس از واکنش انفجاری مردم نبود، خامنهای گامهای جدیدتری در خیانت و وطنفروشی برمیداشت. یک روزنامهی حکومتی به پنهانکاری حکومت در این قرارداد هشدار داده و عواقب آن را یادآوری کرده است.
«هر چند علی ربیعی سخنگوی دولت بعد از انتقادات مردمی، اعلام کرده که «انتشار متن کامل سند همکاری ۲۵ساله ایران و چین مشروط به موافقت طرفین است؛ ما هیچ ملاحظهای برای انتشار آن نداریم، اما شاید نظر طرف چینی متفاوت باشد» بههرحال مشخصاً سندی نیست که بتوان بر اساس آن قضاوتهای امروز را تحلیل کرد و شوربختانه در چنین شرایطی دستیار وزارتخارجه نیز با بیان اینکه الزامی به انتشار آن نیست بر گمانهزنیها افزوده است. همین موضوع، بیم عبرت نگرفتن مسئولان از حوادثی مانند افزایش بنزین و... و در نتیجه تحریک هر چه بیشتر افکار عمومی را افزایش میدهد» (آرمان. ۱۰فروردین ۱۴۰۰).
اعتراف به وطنفروشی
بهرغم ادعای برد برد در ماجرای امضای قرارداد خیانتبار با چین، یک تحلیلگر حکومتی به نام محسن جلیلوند، به مواردی اعتراف میکند که در همهی آنها فلاکت و اضطرار، نظام ولایت فقیه را وادار به امضای این قرارداد کرده است؛ فلاکت و اضطراری که اسم مستعار خفگی اقتصادی و دست و پا زدن در بحرانهای لاعلاج دوران سرنگونی است. دقت کنید:
۱ـ اعتراف به نیاز رژیم به پول.
رژیم برای ادامهی حیات و تأمین سرکوب و تروریسم خود نیاز به پول دارد و از این رهگذر به ایران فروشی روی آورده است.
«امروز کشور ما در شرایطی قرار دارد که نیازمند همکاری تجاری است و اصطلاحا در شرایط پول لازم است و به همین علت و بهعلت اینکه آمریکا فشار زیادی به ایران وارد میکند، نگاه بیشتری به شرق داشته باشد اما این بهمعنای فروختن کشور نیست» (آرمان. ۱۰فروردین ۱۴۰۰).
۲ـ تبلیغ و حراج منابع نفتی ایران برای طرف قرارداد.
این تحلیلگر حکومتی طوری از ایران صحبت میکند که انگار میخواهد در بارهی فروش یک جنس به یک کشور خارجی تبلیغ نماید.
«ایران از دو جهت برای چین اهمیت دارد. نخست جنبه ژئوپلتیک و دیگری ژئو اکونومیک است. چین میداند که منابع طبیعی به اندازه نیاز خود ندارد و این منابع را به سختی از روسیه و عربستان تأمین میکند. عربستان نیز این منابع انرژی را از غول نفتی آرامکو تأمین میکند که نیمی از آن در اختیار ایالات متحده است. به همین علت چین میخواهد یک جایگزین مطمئن داشته باشد که تحت تاثیر آمریکا قرار نگیرد و تنها گزینه در این مسیر ایران است» (همان منبع).
۳ـ به حراج گذاشتن نفت ارزان
این همان ارزانفروشی یا به عبارت بهتر ایرانفروشی برای حفظ نظام ولایت فقیه است.
«ایران برای فرار از تحریمها نفت خود را با ۳۰درصد تخفیف به چین میفروشد. به همین علت چین میخواهد ایران را حتماً در کنار خود حفظ کند» (همان).
۴ـ اعتراف به ضعف نظام ولایت فقیه.
به یاد بیاوریم که پادشاهان قاجار نیز از موضع ضعف کشور را به طرف پیروز جنگ واگذار کردند.
«اینکه عنوان میشود ایران به چین فروخته شد و یا ترکمنچای دیگری امضا شد به هیچوجه صحت ندارد اما از طرف دیگر باید توجه داشت که ایران در موضع ضعف قرار دارد و امتیازاتی تحت عنوان تخفیف به چین میدهد» (همان).
روشن کردن فتیلهی یک جنبش اجتماعی
قراردادی که از موضع ضعف امضا میشود، مضمون و جوهر آن حراج نفت ایران برای در قدرت نگهداشتن استبداد دینی است، مفاد آن سری است و مردم با آن مخالف هستند، آیا جز یک قرارداد خائنانه چیز دیگری میتواند باشد؟ این در حالی است که خودشان مینویسند به طرف چینی نمیتوان اعتماد کرد و با کارت آن علیه برجام بازی کرد؛ زیرا چین ۲۰میلیارد دلار پول ایران را بلوکه کرده است و بدون رفع تحریم این قرارداد کارآیی ندارد ولی دوباره به شرایط آن تن میدهند. این نشانهی آغاز یک پایان است. روشنتر بگوییم دخیل بستن به نیروی خارجی برای حفظ استبداد در داخل و انقباض رژیم هر دو علامت دوران پایانی نظام ولایت فقیه در ایران هستند
خامنهای با امضای این قرارداد خائنانه، از یکطرف این پیام را داده است که دیگر بدون کمک یک نیروی خارجی قادر به ادامهی حکومت نیست، و از سوی دیگر با دست خود فتیلهی یک جنبش اجتماعی را در آستانهی نمایش انتخابات روشن کرده است.
0 نظرات