قرمز شدن نقشهی ایران و ترافیک گورستانها و آمار سرسامآور جانباختگان کرونا ـ در شرایط قابل حصول بودن علاج این ویروس خانمانسوز ـ اینک به معضلات زندگی مردم در حاکمیت جهنمی دستاربندان اضافه شده است. این حکومت همهی راهها را به روی مردم بسته است؛ جز راه مرگ و آرامستان.
بهطور واقعی زندگی در این نظام برای مردم ایران به یک جهنم واقعی تبدیل شده است. این جهنم، مردهریگ حکومتی است که خشت اول خود را بر غصب حق حاکمیت مردم گذاشت و خود را به جامعهیی تحمیل کرد که لایق حکمرانی در آن نبود. محصول این حاکمیت دوزخی جامعهیی است که هیچیک از شاخصهای آن با جوامع امروزی نمیخواند.
گویی نظام ولایت فقیه مانند یک سونامی زهرآگین بر پیکرهی ایران وزیده است و همچنان میوزد؛ این سونامی را روزنامهی حکومتی جهان صنعت ۱۹فروردین ۱۴۰۰ «سونامی بیتعادلی»! لقب داده است.
«جامعه ایرانی شوربختانه به سونامی بیتعادلی در همه ارکان و بخشهای قوامدهنده و پایههای کشور دچار شده است».
این روزنامه میخواهد به خود جرأت تزریق کند تا در بیان میراث مسموم نظام ولایت فقیه در ایران دچار ترس و لکنت زبان نشود و مینویسد:
«باید برای دیدن عدم تعادلهای بنیادین بررسی کارشناسانه دقیق و بدون ترس داشت»؛ ولی در همانحال از ترس به چهارمیخ کشیده شدن، دست به خود سانسوری میزند و صریح روی اصل نظام یعنی ولایت فقیه و اقمار وابسته به آن نمیرود. با این وجود در رگههایی خفیف به برخی از نابسامانیها اشاره میکند.
نویسندهی این مطلب سونامی بیتعادلی را در مؤلفههای زیر معنا میکند:
۱ـ بیتعادلی اقتصادی
«عدم تعادل در کسب درآمد میان یک گروه کوچک از ایرانیان [بخوانید سران نظام و سپاه پاسداران] که به قدرت سیاسی وصل شده و روزنههای رانتخواری و فساد را میشناسند درآمدهایی دارند که در مقایسه با ۸۰درصد جامعه، عدم تعادل و نابرابری بنیادین درست کرده است».
این روزنامه برای اینکه به تریج قبای ولیفقیه برنخورد، عامدانه از ترکیب اضافی «یک گروه کوچک از ایرانیان»! استفاده میکند. کیست که نداند این گروه کوچک، همان اقلیت تشکیلدهندهی بیت خامنهای و مافیای وابسته به آن است.
۲ـ بیتعادلی سیاست خارجی
در مطلب گفته شده [البته با زبانی که نه سیخ بسوزد و نه کباب] اعتراف میشود که محصول بدمستیهای تروریستی این رژیم و عربدههای هل من مزید طلبانهی آن، برای مردم ایران فلاکت و مصیب دمافزون است.
۳ـ بیتعادلی فرهنگی
نکتهی قابل توجه در این بخش اعتراف به این واقعیت است که بهرغم مخارج نجومی برای جا انداختن پشم شیشهی صدا و سیمای آخوندی، مردم و بهخصوص جوانان به رسانههای آزاد اینترنتی روی میآورند و بهاین ترتیب سانسور را دور میزنند.
«در حالی که نظام سیاسی ایران در بودجههای سالانه ارقام بزرگی به سازمانها و مراکز فرهنگی و تبلیغاتی مثل صداوسیما و نهادهای مذهبی اختصاص میدهد تا آنها روش زندگی بر اساس خواست و اراده نظام سیاسی را به شهروندان بیاموزند اما بیتعادلی در بخش فرهنگ بهویژه در میان جوانان با اراده نظام سیاسی بسیار افزایش یافته است».
«بیتعادلی در میان جوانان با ارادهی نظام سیاسی»! بیان ترسخورده و البته موذیانه وجود روحیهی شورشگری بین جوانان است. آنها تبلیغات باسمهای و آخوندنشان را برنمیتابند و در مقابل آن میایستند.
۴ـ بیتعادلی سیاسی
روزنامهی جهان صنعت، بیتعادلی سیاسی را در صفکشیدن سران سپاه برای کاندیداتوری ریاستجمهوری نظام و نیز در مغایرت بین خواست مردم و شورای نگهبان میبیند.
«یکی از عدم تعادلهای دیگر به سازمان انتخابات در ایران برمیگردد و آن، بیتعادلی میان خواست احتمالی شهروندان و شورای نگهبان است».
این شمارهگذاری همچنان میتواند ادامه پیدا کند؛ زیرا منشاء آن به یک بیتعادلی تاریخی یعنی تعلق این نظام به ارتجاعیترین رسوبات تاریخی است و مانند ویروس کرونا با یک جهش نامیمون به عصر ما پرتاب شده است. این ویروس عمامهدار اکنون برای حفظ حیات خود در حال نابود کردن آخرین قطرات بنیه و حیات یک خلق و یک میهن باستانی است.
آنچه مسلم است باید جلوی این سونامی زوالآور و شوم را گرفت. آری «دهها نماد بیتعادلی در اقتصاد، سیاست، امور اجتماعی و فرهنگی نمیتواند تا ابد ادامه یابد».
برای برگرداندن تعادل به جامعه ایران نخست باید این سونامی را خشکاند.
برای نابودی این سونامی مسموم، آیا جز ایستادگی، شورش و قیام در برابر آن راهکار دیگری متصور هست؟
آری این همان راهی است که مردم و جوانان شورشگر در جای جای ایرانزمین اختیار کردهاند.
0 نظرات