در رثای مجاهد خلق، ابراهیم سعیدی
در نام سادهات درنگ میکنم
ای تازهترین مسافر عشق!
بالهایت آغشتهی موسیقی باران باد!
آن «امانت»که آسمانها از هیبت آن برخود لرزیدند
و زمین درندشت برنتوانست گرفت،
نیز ستبر سرکش ستیغ
ما بر دوش نهادهایم؛
یکلاقبایانی شوریده بر یاسای پاییزی چنگیز
تنها گناه ما تمرد بود بر قانون خودنوشت «زئوس»
رسالتی «پرومته»وار
در بخشیدن آتش آگاهی به شبانهی بیرونق انسان
کمینهتر پادافره ما
زندانی شدن در قلهی قفقاز است
جرعه جرعه جگر به منقار عقاب دادن
عقوبتی طاقتگداز
بی شائبهیی از تقاضای تسلیم
این سرشت و سرنوشت ماست
زهی! عاشقانه زیستنا در مدار رنج
ما نمیمیریم
مجاهد خلق نمیمیرد
مرگ ارزان آنان باد که قلبشان همنبض عشق نمیتپد
بر هودجی از تنفس گل سرخ
تا کرانههای جاودانگی
آسوده بخواب!
با درودهایمان
تو را بدرود میگوییم
سفر بهخیر!
تازهترین مسافر عشق!
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
۶ خرداد ۱۴۰۱





0 نظرات