خون به خون، رنج به رنج
تن به تن، تار به تار
بافتهام از بنجان
فرشی از شوق شقایق در باد
نقشهایش
طرح مینیاتوری حس و نگاه
داغی سرخ جگر
ترمه ترمه
قلبهایی همه از شبنم و عطر
نقشهایش،
آخرین خندهی آغشته به اشک
آخرین بوسهی داغ
بر خداحافظی بیبرگشت
واپسین زمزمه با میلهی سلول عبوس
...
اینچنین
سالها
بافتهام از بنجان
فرشی از توشهی رنج
تا فکنم
بر قدمگاه تو ای خلق به ناز
ثروت عالم را بنگر یکجا
...
یکصد و بیست هزار
طرفه دردانه نگین
گنجی از یارهی خون
درجی از خوشهی الماس درشت
این دارایی را کاشتهام
در تماشاگه دیدار تو اینابترین جلوهی عشق
تا دمد شعشعهی دیررس آزادی
...
آه! ای خلق!
آه! ای خلق کبیر!
«من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود؟»
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
۲ مرداد ۱۴۰۱




0 نظرات