داریوش برادرم! تسلیت نمی‌گویم

 



مردی نشسته در گلوی جوان خیابان

مرگی نشسته در گلوی پرشقایق مرد

مردی و مرگی

در شنبه‌ی خونین سنندج

 

اینجا ایران است

گلوله مفت؛ جان انسان مفت

 

مرگ به‌خاطر میل بوق زدن

در هم‌ترانه‌گی با نوسان سرخ قیام

مرگ به‌خاطر نگاه از آینه‌ی ماشین

به رویای کودکان

در انحنای روشن فردا

مرگ به‌خاطر کمانه‌ی شادی

در جانی بیدار

مرگ به‌خاطر نفس کشیدن

در شعار «مرگ بر خامنه‌ای»

 

...

شوق آبی پرواز را

در پرستوهای ساده‌ی چشمانت

چگونه کشتند؟!

آه! داریوش برادرم!

نگاه کن!

رگرگه‌های آذرخشی سرخ

در خشم بغض‌شکار مادرت

آتش می‌بارد بر نقشه‌ی ایران

 

تسلیت نمی‌گویم

قیام را ادامه می‌دهم

 

 

علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)

۱۶ مهر ۱۴۰۱ 


ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top