ممکن است نسلهای کنونی و آینده به نسل انقلاب ضدسلطنتی ایراد بگیرند که این چه انقلابی بود که به آن مبادرت کردند؟! چرا کاری کردند که با سقوط شاه، ایران به دست آخوندها بیفتد و به دوران قرون وسطی و بدتر از آن برگردد. مگر نمیدانستند که با سقوط شاه، ارتجاع در کمین است و ایران را خواهد بلعید. در این میان پارهیی ممکن است مدعی شوند که همان شاه بهتر بود و اگر میماند ایران دوران شکوفایی خود را طی میکرد و اکنون در عداد کشورهای پیشرفته بود.
قابل باور نیست اما باید باور کرد که خمینی و دستگاه فرعونی او با کشتار و تبعید نیروهای انقلابی و ایجاد یک گسست هولناک فرهنگی بین مردم و پیشتاز، تاریخ معاصر ایران را تحریف کرد و خود آنگونه که میخواست آن را به نگارش درآورد. این مهیبترین نیروی استبدادی ـ ارتجاعی تاریخ ایران، این تلقی را در نسلهای بعد از انقلاب دامن زد که گویا مردم ایران از همان ابتدای قیام علیه شاه، برقراری حکومت ولایت فقیه را مدنظر داشتهاند.
دستگاه عریض و طویل سانسور او تمام عکسها، فیلمها و اسناد به جا مانده از انقلاب را جراحی کرد و تنها آن قسمتی را نشان داد که منافع او را بازتاب میکرد و میتوانست با استفاده از آنها معجون زجرآورخود ساختهیی به نام «دههی فجر» را به مردم حقنه کند.
برای دفاع از تاریخچهی انقلاب علیه دیکتاتوری شاه، و نیروهای مترقی و آزادیخواه شرکت کننده در آن، باید تاریخ معاصر ایران را پیراست و از نو نگاشت.
به عنوان کوچکترین کسی که در تظاهرات و فعالیتهای زمان انقلاب ضدسلطنتی حضور داشته، وقتی به خمینی و حرفهای قبل و بعد از سقوط شاه فکر میکنم، اختلافی فاحش بین خمینی نشسته در زیرسایهسار درخت سیب، در پاریس، با خمینی خزیده به قدرت در جماران وجود دارد.
خمینی در زیر درخت سیب، در پاریس، غوطهور در نشئهی قدرت
خمینی تکیه داده بر تنهی درخت سیب، هیچگاه نگفت چه برنامهیی برای ایران بعد از شاه دارد. هر گاه خبرنگاران از او سوال میکردند، از پاسخ مشخص طفره میرفت و آن را به بعد احاله میداد. او در بحبوحهی قیام علیه شاه، نمیتوانست سخنی از آنچه در ذهن داشت بگوید، ناگزیر از واژگان و مفاهیم شناخته شدهی در فرهنگ و ادبیات نیروهای انقلابی استفاده میکرد.
وجود کلمهها و عبارتهایی مانند «انسان»، «آزادی»، «آزادی بیان و مطبوعات»، «از بین رفتن فشار، اختناق و استثمار»، «آزادی زنان در انتخاب پوشش»، «حقوق بشر»، «مجلس ملی»، «مجلس مؤسسان»، «عدل و دموکراسی»، «آزاد بودن کمونیستها در بیان عقاید خود»، «آزادی هر کس در تعیین مقدارت خود» و... در سخنرانیها و مصاحبههای خمینی نشان میدهد که او نمیتواند خارج از این فرهنگ شناخته شده، حرف دیگری به زبان براند. این فرهنگ را نیروهای انقلابی و سازمانهای پیشتاز در انقلاب ضدسلطنتی به وجود آورده بودند. خمینی از آنها استفاده کرد تا مردم را به سوی خود جذب و رهبری انقلاب را قبضه نماید.
برای یادآوری برخی از این سخنان را با هم مرور میکنیم:
«اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است».
(سخنرانی ۵ آبان ۵۷، پاریس)
«مطبوعات در نشر همهی حقایق و واقعیات آزادند».
(مصاحبه با پائزهسرا ایتالیایی،۱۱ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور ،ج۴ص۲۶۶)
«جامعه آينده ما جامعه آزادی خواهد بود. همه نهادهای فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت».
(مصاحبه با اشپيگل، ۷ نوامبر ۱۹۷۷)
«این که می گویند اگر اسلام پیدا شد زنان باید توی خانه بنشینند و قفلی بر آن زده دیگر بیرون نیایند تبلیغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رای بدهند. رای بگیرند».
(سخنرانی ظهر عاشورا، ۲۰ آذر ۵۷ ،پاریس)
«زنان در انتخاب، فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازين اسلامی آزادند».
(مصاحبه با گاردين، ۱۰ آبانماه ۵۷)
«زنها در حكومت اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بيرون آورد و آنها را هم رديف مردها قرار داده است، تبليغاتی كه عليه ما ميشود برای انحراف مردم است. اسلام همهی حقوق و امور بشر را تضمين كرده است».
(مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاريس، صحيفهی نور، جلد ۵، ص ۷۰)
«حكومت اسلامی بر حقوق بشر و ملاحظهی آن است. هيچ سازمانی و حكومتی بهاندازهی اسلام ملاحظهی حقوق بشر را نكرده است. آزادی و دموكراسی بهتمام معنا در حكومت اسلامی است، شخص اول حكومت اسلامی با آخرين فرد مساوي است در امور».
(مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاريس، صحيفهی نور، جلد ۵، ص ۷۰)
«تمام اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی میتوانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند».
(مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷، پاریس)
«ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یک دسته میگویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند».
(مصاحبه با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷، پاریس)
«در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی میرود و قاضی او را احضار میکند و او هم حاضر میشود».
(مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷ ،پاریس)
«حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور میگذارد».
(مصاحبه با رویترز، ۴ آبان ۱۳۵۷، پاریس)
«قانون این است. عقل این است. حقوق بشر این است که سرنوشت هرآدمی باید به دست خودش باشد».
(مصاحبه با خبرنگاران،۱ بهمن ۵۷، پاریس)
«بايد اختيارات دست مردم باشد، اين يك مسألهی عقلي است. هر عاقلي اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هركسي بايد دست خودش باشد».
۲۲(۲۲آبان ۵۷، صحیفه نور، ج۳،ص ۷۵)
«اسلام، هم حقوق بشر را محترم میشمارد و هم عمل میكند. حقی را از هيچ كس نمیگيرد. حق آزادی را از هيچ كس نمیگيرد. اجازه نمیدهد كه كسانی بر او سلطه پيدا كنند كه حق آزادی را به اسم آزادی از آنها سلب كند».
(مصاحبه با مجله اكسپرس،۲۰/۱۰/ ۵۷؛ صحيفه نور، ج ۴، ص ۱۹۹)
«ما که میگوییم حکومت اسلامی میخواهیم جلوی این هرزهها گرفته شود، نه اینکه برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش. ما میخواهیم به عدالت ۱۴۰۰ سال پیش برگردیم. همهی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داریم».
(مصاحبه با خبرنگاران، ۱۹ مهر ۵۷)
«دولت استبدادی را نمیتوان حکومت اسلامی خواند...رژیم اسلامی با استبداد جمع نمیشود».
(مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری فرانسه،۱۳ آبان۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴، ص۱۴۷)
«در جمهوری اسلامی کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند».
(مصاحبه با روزنامه هلندی دی ولکرانت، ۷ نوامبر ۱۹۷۸،صحیفه نور، ج۴ص۳۶۴)
«ولایت با جمهور مردم است. در اين جمهوري يك مجلس ملي مركب از منتخبين واقعي مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد».
(صحیفه نور،ج ۲، ص۱۶۰)
«اختیارات شاه را نخواهم داشت».
(گفتوگو با خبرنگاران،۲۴دی۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵)
«ما به خواست خداي تعالي در اولين زمان ممكن و لازم برنامههاي خود را اعلام خواهيم نمود، ولي اين بدان معني نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتوري شاه، اصلي بسازم و عليرغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند، ولي من هميشه به وظيفه ارشاد و هدايتم عمل ميكنم».
(صحیفه نور جلد ۳، ص۷۷. سخنرانی ۱۸ دی ۵۷)
«رژيم ايران به يک نظام دموکراسییی تبديل خواهد شد که موجب ثبات منطقه میگردد».
(مصاحبه با تلويزيون آلمانی زبان سوئيس، ۱۴ آبان ۵۷)
«اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است».
(مصاحبه با خبرنگار تلویزیون آلمان،۱۶ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۵،ص ۳۵۳)
«من چنين چيزي نگفتهام كه روحانيون متكفل حكومت خواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگري است».
(سخنرانی ۲۶ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰)
«علما خود حكومت نخواهند كرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند.این حكومت در همهمراتب خود متكی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود».
(مصاحبه با رویترز، ۱۴ آبان ۵۷، پاریس؛ صحیفهی نور، جلد ۴، صفحهی ۱۶۰)
«در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیدهای هستند».
(مصاحبه با سازمان عفو بینالملل، ۱۹ آبان ۵۷، پاریس)
«پدران ما چه حقی دارند که برای ما سرنوشت مشخص کنند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است».
( ۱۲بهمن۵۷ بهشت زهرا)
***
خمینی بعد از اینکه جای پای خود را در قدرت بادآورده محکم کرد، با یک دگردیسی آشکار، به طرزی ماکیاولیستی و فرصتطلبانه، ناگهان حرفهای خود را عوض و ماهیت واقعی خود را برملا نمود. در حرفهای او بعد از گذشت فقط چند ماه از سرنگونی شاه دقت کنیم:
«به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم».
(سخنرانی مورخه ۲۲ اسفند ۱۳۵۷، قم)
«آنهایی که فریاد میزنند باید دموکراسی باشد، اینها مسیرشان غلط است. مسیر ما مسیر نفت نیست.ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. ما اسلام میخواهیم».
(سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز،درج در روزنامه کیهان ۳ خرداد ۵۸)
«در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام میخواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد».
(سخنرانی مورخه ۱۹ آذر ۱۳۵۸، قم)
«آنهایی که به اسم دموکراسی، با اسم دموکرات میخواهند مملکت را به فساد و تباهی بکشند، اینها باید سرکوب شوند. ملت آنها را سرکوب خواهد کرد. کاری نکنید که باب غضب باز شود».
(صحیفه نور،ج۹،ص۳۷۲)
«من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میكردیم، تمام جبههها را ممنوع اعلام میكردیم و یك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفین تشكیل میدادیم و من توبه میكنم از این اشتباهی كه كردم».
(كیهان، ۲۷مرداد ۱۳۵۸)
«یک نفر آدمی که یک مملکت یا گروه را فساد میکند، قابل اصلاح نیست. این را باید برای تهذیب جامعه نابود کرد . این غده سرطانی را باید از جامعه دور کرد و دور کردنش هم به این است که اعدامش کنند».
(سخنرانی ۱۹ تیر ۵۸ )
«ما دیگر نمیتوانیم آن آزادی را که قبلا دادیم بدهیم و نمیتوانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند. ما شرعا نمیتوانیم مهلت بدهیم. شرعا جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. با این حیوانات درنده نمیتوانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمیگذاریم هیچ نوشتهیی از اینها در هیچ جای مملکت پخش شود. تمام نوشتههایشان از بین میبریم. با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد».
(مجلس معارفه با نمایندگان مجلس خبرگان درفیضیه قم، ۲۷ مرداد ۵۸)
«این جنایتکارها که در بازداشت هستند متهم نیستند، بلکه جرمشان محرز است؛ باید فقط هویت آنها را ثابت کرد و بعد آنها را کشت. اصلا احتیاج به محاکمه آنها نیست.هیچگونه ترحمی درمورد آنها مورد ندارد. اگر ما اینها را نكشیم، هر یكی شان كه بیاید بیرون میرود آدم میكشد. با چند سال زندان كار درست نمیشود.این عواطف بچه گانه را كنار بگذارید».
(سخنرانی به مناسبت سالروز تولد پیغمبر، ۹ تیر ۵۹)
«مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است».
(صحیفه نور،ج ۵، ص۵۲۲)
«ملیگرایی مخالف اسلام است».
(سخنرانی در جمع دانشجویان و طلاب،۵ خرداد ۵۹)
«آنهایی که میگویند ما میخواهیم ملت را احیا کنیم، مقابل اسلام ایستادهاند».
(پیام به مناسبت روز قدس، سروش، شماره ۶۳، ۲۵ مرداد ۵۹،ص ۶)
***
...
ممکن است سوالمان شود، مگر ممکن است نفر شناختهشدهیی مانند خمینی که رهبری یک انقلاب را یدک میکشید، در قرن بیستم با وجود رسانهها و وسایل ارتباط جمعی، اینگونه حرفهای خود را عوض کند و در روز روشن دروغ بگوید.
نیاز نیست جای دور برویم، خمینی این سوال را با دجالیت و دریدگی خاص خود پاسخ داده است:
«در نجف و پاریس یک حرفهایی زدم که چنانچه اسلام پیروز شود، روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان، لکن وقتی ما آمدیم و وارد معرکه شدیم دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مساجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی میرود... ما این طور نیست که هرجا یک کلمهیی گفتیم و دیدیم مصالح اسلام اینجوری نیست، بگوییم سر اشتباه خود هستیم. ما دنبال مصالح هستیم. بنابراین مساله نیست که آقایان به ما بگویند شما آنروز اینجوری گفتید... هرچه میخواهند به ما بگویند. بگویند کشور ملایان، حکومت آخوندیسم. این هم یک حربهیی است که ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمیرویم».
(سخنرانی ۳۰خرداد۶۱ . صحیفه نور،ج۱۶،ص۲۱۲-۲۱۱)
خمینی در جای دیگر به این منفعت طلبی پراگماتیستی، این فرصتطلبی زننده، این بوقلمون صفتی و نان به نرخ روز خوردن و به قول خودش «دنبال مصالح بودن!» واضحتر اعتراف میکند:
«ما میخواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زدهام باید روی همان حرف باقی بمانم».
(سخنرانی ۲۰/۹/۶۲، صحیفهنور،ج۱۸،ص ۱۷۸)
از سیاست که بگذریم در عرصهی اقتصاد و پاسخگویی به مردم محرومی که انقلاب به خاطر آنان و برای آنان انجام گرفت، خمینی باز سیاست موجسواری و دودوزهبازی را در پیش گرفت؛ او در ۱۰اسفند ۵۷ گفت:
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.».
(صحیفه نور، ج۶، ص ۲۷۳)
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
پانوشت: ـــــــــــــــــــ
(۱) سخنان قبل و بعد از انقلاب خمینی، از تحقیقات منصور دوستکام، هایده جلالی اقتباس شده است.
0 نظرات