ما برای فردای ایران چه می‌خواهیم






ما برای فردای ایران چه مي‌خواهيم؟
مي‌خواهيم آسمان آغشته‌ی شرابه‌هاي رنگين كمان پرچم ايران باشد. ثروت خدادادي نفت، نقش‌هاي خوشرنگ قالي و لبان خندان پسته‌ی ايراني، همراه با بوي خوش نان به يكسان بر درها دق الباب كند.
مي‌خواهيم ايران متمدن‌ترين كشور شايسته‌ی آزادي باشد؛ كشور نمونه‌ی عشق، انسان دوستي، دانش، شعر، موسيقي، فرزانگي ومسابقه‌ی نشر بي‌سانسور كتاب.
ما مي‌خواهيم آزادي تنها هواي تنفس در پنجره‌ی شهرها باشد.
پيام روشن ما انتشار آگاهي، فلسفه و هنر و عرفان تا مرز رسيدن انسان به خداگونگي در گريوه‌ی خاك است. زنجيرها را از فكر قلم باز بايد كرد. 
منشور ما اعلام پگاه عدالت و آزادي بي‌تفسير براي نسل‌هاي امروز، فردا و فردايي‌تر ايران است.
ما طرفدار شيوع بي‌مانع اينترنت و ارتباط زنده‌ی انسان‌ها تا دورترين دهكده‌هاي دو سر قطب زمينيم. ما بين‌المللي از دوستي و مودت بي‌سقف مي‌خواهيم. بايد از قلب تا قلب لااقل يك پوشه مشترك باشد در ۲۴ ساعت روز.
ما رنگ تازه‌ی باور در رگان غبارفرش حقوق بشر،  در قرن بي‌خوني مفرط كلماتيم و به آن با سلولهايمان ايمان داريم.
ما مي‌خواهيم به جاي دست‌هاي تاريكخانه‌ی اشباح، اراده‌ی روشن خلق، تصميم‌گيرنده‌ی غايي باشد. دولت فقط مدير اجرايي خواهد بود كه تنها با يك رأي بيشتر مي‌توان تغييرش داد.
مذهب‌ها محترمند؛ آن‌چنان كه انديشه‌ها و فلسفه‌ها و منطق‌ها؛ اما دولت برخاسته از دموكراسي، سريري براي حكومت مذهب و خدايگانان برآمده از مذهب نيست. جدايي دين از دولت، اين شعار و منش ماست.
ما مي‌خواهيم دشنه‌ها را براي هميشه به وحوشت قرن‌هاي كودكي آدم و فراموشي ديروز بسپاريم. 
تفنگ‌ها خوبند اما فقط براي نواختني پرقدرت در سالگرد پيروزي آزادي. توپ‌ها بايد بغرند اما فقط براي شب پرستاره‌ی بی‌دیکتاتور و پخش پولك در هنگام فشفشفه باران.
 باروت با شرط وفاداري به آزادي ميتواند باشد اما فقط براي شكافتن كوه و ساختن تونل.
مي‌خواهيم ايران به تعداد تنوعات زباني، نژادي و مذهبي‌اش، متنوع باشد. تنوعي به وسعت جغرافياي زيبايش كه سرشار از كوه و دشت و كوير و جنگل و جلگه و شاليزار است. زيبايي در تنوع است. براي فهم تنوع بايد قلبي از دريا داشت و ذهني تمامت بين؛ يعني عاشق بود. 
زبان ما چه خواهد بود؟ تمام زبانهاي زنده‌ی دنيا زيبايند و قابل تقديس؛ فارسي البته زيباترست اما زيباتر از فارسي احترام پايدار به تمام زبان‌هاست. براي ساختن جهان انساني، بايد به انسان جهاني اعتقادي بي‌شكاف داشت.
نه، اعدام، هرگز!
زندان ممنوعِ مطلق و مطلق ممنوع!
دار، تنها خاطره‌يي خواهد بود در تلخناي پردهشت تاريخ، براي عبرت از ديروزهاي فاجعه‌ناك.
مرگ را بايد به تاريكي دوزخ راند؛ از آنجا كه آمده است.  به اندازه‌ی كافي عفريت از ما كشت.
به اورانيوم خواهيم گفت به جدول مندليف بازآيد؛ به جايگاه شايسته‌اش در رديف عناصر، و به بمب اتمي فرمان خواهيم داد به جهنم ملحق گردد و در بيتوته‌ی بي‌رونق جهانخواران خود را ملغي سازد.
ما چه مي‌خواهيم؟ برابري كامل زن و مرد. برابري استعداد انساني، طلاق انديشه‌ی جنسي تا هميشه‌ی تاريخ. زن و مرد انسانند، سيبي واحد با دو نيمرخ. زنان تا لااقل يك قرن حق دارند از تبعيض مثبت برخوردار باشند زيرا تا كنون هرم تاريخ وارونه بوده است.
آري، زنان ناگفته‌هاي تاريخ‌اند. بايد تاريخ را به مسير درست بازچرخاند.
ما چه مي‌خواهيم؟
مي‌خواهيم زيباترين قصه‌ی مادر بزرگ، پلك عروسك‌ها را ميهمان خوابي شيرين سازد و پنجره‌ی كودك سوري صدنسل بعد از مرگ بشار اسد هنوز با عبور نرم گام ماه از ميان شب بي‌بمب آذين باشد.

آي! ترانه‌ی خورشيد!
حتي اگر نبينمت به اشك دخترك گل فروش بگو ما چه مي‌خواهيم، و براي كه مي‌خواهيم.


علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) 

























ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top