تو آمدی...






تو آمدی‌، دلم دوباره عشق را بهانه كرد
كبوتر پریده باز میل بام خانه كرد
تو آمدی و دل ـ كه جام شوكران كینه بود ـ
شكر شكر شكفت و نغمه‌های عاشقانه كرد

خزان‌، تبر به ریشه‌ی  نهال دل نهاده بود
ز عطر سبز نام تو‌، جوان شد و جوانه كرد
پرید زاغ شوم و هدهدی به شاخه سبز شد
سكوت موریانه خیز را پر از ترانه كرد


پرنده‌یی‌ست‌، گفتی آدمی در آسمان‌، رها؟ 
ببین كه مرغ پر شكسته ترك آشیانه كرد
در آسمان آبی سحر پرنده شد دلم‌،
نگاه زرفشان آفتاب را نشانه كرد

سبك شدم‌، نسیم بال قمریان رهگذر‌،
مرا چو قاصدان به باغهای گل روانه كرد.


ع. طارق
از مجموعه غزل: «سایه‌ها و باد»




ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top