معرفی
کتاب جدید
مجموعه
غزل شمارهی 1
آخرین حرف خزان
شاعر: علیرضا
خالوکاکایی (ع. طارق)
مجموعه غزلی که خواهید خواند، در سال ۱۳۶۰
سروده شده. در آن سال خيابانها بوی خون میداد. پاسداران هار و تشنه به خون و نیز
آخوندهاي كلاشينكف به دست ـ با تقلید از شیخ سلطان محمود غزنوی دامت برکاته!
ـ انگشت در جغرافيای ايران كرده و وجب به
وجب، كوچهها را برای يافتن بارقههای آزادی و آزادیخواهان، بو میكشيدند. از اين
رو هر آن در انتظار بودم لنگهی در مخفیگاهم شكسته شود و شيشههای پنجره روی سرم
فرو بريزد يا گلولهيی قلبم را روی نوشتههايم
بپاشد. هميشه حادثه يكباره اتفاق میافتاد. با دستگيري همرزمانم به وقوع آن يقين
داشتم. در اين حال و هوا خيلی انگيزه داشتم، مانند همسر قهرمان عمادالدين نسيمی،
من نيز يك رباعی بسرايم و گرمای قلبم را در تاريخ امتداد دهم:
«در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس!
مردار بْود هر آن که او را نکشند.».
اگر میتوانستم مانند فرخی يزدی بسرايم:
قسم
به عزت و
قدر و مقام آزادی
كه روح بخش جهان است نام آزادی
بیگمان رسالت خود را انجام يافته میديدم...
0 نظرات