هرگز










گفتيد: «هان! يا محضِ بی‌گفتگوی تسليم‌،
يا تکرارِ صفيرِ تازيانه‌ی خيس».
گفتيم: «نه!
اينك‌، گرده‌ی رنجور تحمل؛
اینک محضِ غرور؛ مطلقِ محض».

گفتيد:
«يا سازشی خفت‌بار
بر زانوان خونی وهن
 يا درفش و صليب و سرب مذاب».

گفتيم:
«نه!
اينك‌، سينه‌ی افراشته‌ی ما
اينك قلب کین انباشته‌ی‌ ما»

گفتيد:
«يا چشم بستن به روشنِ حقيقت‌،
يا عبور زوبينِ گداخته‌، از ني‌ني چشم».

گفتيم:
«نه!
بی‌گفتگو، اينك‌، چشم».


گفتيد: «كرنش!»
گفتيم: «هرگز!»

گفتيد: «حراج شرافت‌، رواج خيانت‌،كتمان درستي»

گفتيم:
«هرگز! هرگز! هرگز!»
 
خاكسترِ نامتان‌،
بر دستان مسافر باد‌،
تا ژرفاهای بی‌مسافت مرگ
                  غربال باد، دژخيمان!


هرگز!
هرگز!
زبان ما‌، سوزش سرخای خشم خلقی غرورآگین است.
هرگز!

   
ع. طارق

ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top