با اینکه
ادعای حسن روحانی برای بستن تنگهی هرمز و جلوگیری از صدور نفت، از حوزهی لاف
فراتر نرفت اما تکانههای خاص خود را در نظام آخوندی داشت. روزنامهی حکومتی
جمهوری اسلامی به تاریخ ۱۶تیر۹۷ در سرمقالهی خود با عنوان «حواشی غیرلازم» اعتراف
میکند که تهدید حسن روحانی در مورد بستن تنگهی هرمز صرفا پاسخ لفظی به یک تهدید
«در چارچوب عرف بینالملل» بوده است؛ نه تهدیدی مشابه شاخ و شانه کشیدنهای رژیم
در جریان جنگ ضدمیهنی که با این هدف انجام میشد تا از طرفهای درگیر و غیردرگیر
در جنگ باج بگیرد. همان زمان هم این تهدیدها با توجه به نداشتن توان و پشتوانهی نظامی
لازم چندان جدی گرفته نمیشد.
مروری بر تاریخچهی جنگ ۸ ساله میان ایران و
عراق، نشان میدهد که با نبرد دریایی میان دو کشور و سرایت آن به متحدانشان، تهدید
بستن تنگهی هرمز نه تنها عملی نشد، بلکه به ایجاد یک راهرو امن آبی در تنگهی
هرمز و اسکورت نفتکشها توسط ناوگانهای آمریکا انجامید و سرانجام با بمباران کامل
جزیرهی نفتی خارک در روز ۲۵اردیبهشت۶۷ از سوی جنگندههای عراق و آمریکا، تهدید
بستن تنگهی هرمز نیز به جام زهر آتشبس پیوست و در حافظهی تاریخ بایگانی شد.
نویسندهی
مطلب «حواشی غیرلازم» با زبان وارونه میخواهد این نتیجه را بگیرد که این حرف
روحانی را نیز باید مانند سایر حرفهای ضد و نقیض و آسمان و ریسمان بافتنهای او در
عداد «گفتمان درمانی» گذاشت و نباید پاسدارانی مانند قاسم سلیمانی، جعفری و کوثری
با ورود خود مگس در چای شیرین میانداختند. ورود آنها باعث شد کار به جای باریک
بکشد و آمریکا اعلام کند که تنگه را برای عبور امن نفتکشها باز نگاه خواهد داشت. در
واقع حرف اصلی این است. اجازه دهید ادامهی سرمقالهی این روزنامهی حکومتی را با
هم بخوانیم:
«حواشی غیرلازم
داخلی پاسخ رئیسجمهور روحانی به تهدید رئیسجمهور آمریکا، از ورود نظامیان به این
ماجرا شروع شد ... نکتهیی که در این زمینه باید مورد توجه و تامل قرار گیرد این
است که در این مرحله از رویارویی که مرحله سیاسی است، نیازی به ورود نظامیان به این
موضوع نیست. وظیفه آنها اقدامات عملی در مرحلهییست که مناقشات سیاسی به نتیجه
نرسد و فرماندهی کل قوا برای چنین اقداماتی تصمیمگیری نماید. قبل از این مرحله،
فراتر از موضعگیریهای سیاسی هرگونه موضعگیری توسط نظامیان موجب عکسالعمل توسط
نظامیان طرف مقابل میشود که ممکن است مناقشات را از چارچوب سیاسی به چارچوب
مناقشات نظامی بکشاند کما اینکه اکنون چنین شده و چه بسا خواست طرف مقابل نیز همین
باشد»
یعنی آقا جان!
آهای پاسدار سلیمانی، جعفری و کوثری و دیگر ژنرال ـ پاسداران، الآن زمان شاخ و
شانه کشیدن و باد به غبغب انداختن و هارت و پورت کردن نیست. خواهشا سر جای خودتان
بتمرگید و حد و اندازهی خودتان را بدانید. کسی از شما موضع سیاسی نخواسته است.
بهتر است بروید نصحیت «امام راحل!» را اجرا کنید که تاکید «او بر پرهیز نظامیان
از ورود به عرصه سیاسی متکی به یک نگاه عمیق و استراتژیک بود!». بله مگر نمیدانید
در وضعیتی قرار داریم که مثل راه رفتن روی تیغهی شمشیر است.
ادامهی
سرمقاله:
«اکنون کشور
ما [بخوانید دیکتاتوری از نفس افتادهی آخوندی] در شرایط خاصی قرار دارد که کوچکترین
تخطی از چارچوبهای قانونی و کمترین حاشیهپردازی بهویژه در مسائلی که با امنیت
کشور مرتبط هستند، به زیان تمام خواهد شد. همه باید از حاشیهپردازیها پرهیز کنند
و فقط در چارچوب وظایف قانونی خود عمل نمایند.».
آری، این است
وضعیت شکنندهی نظام از نفس افتادهیی که تا دیروز در سایهی سیاست خائنانهی مماشات،
عربدههای بیهزینه میکشید و نفت ایران را به حراج میداد اما امروز آنچنان به
پیسی افتاده که مجبور است شعارهای دیروزش را یکی پس از دیگری پس بگیرد و به
ماجراجویان نظامش دهنه بزند و «خفه» بگوید. البته این هنوز از نتایج سحر است.
0 نظرات