این نمایشنامه با هدف به تصویر کشیدن اندکی از فجایع زندانهای رژیم ایران در دههی تاریک و پر خون و کشتار ۶۰ نوشته شده است؛ فجایع دردناکی که بسیاری از آنها با زندانیان شکنجه شده و اعدامی به خاک سپرده شدهاند.
دكور: قبلی.
نور: بنفش، با نور اسپات سفید روی بازیگران.
[ موبدی، حاكم
شرع، پشت به جمعیت و سمت چپ او، علی رو به جمعیت ایستادهاند. علی نگران است]
حاكم شرع [آرام
به طرف جمعیت می چرخد]: نه! یعنی
نه! حكمِ اسلام! صغیر و كبیر،
دختر و پسر نمیشناسه. تازه اگه دختره بدتر، جرمش دوبرابره.
علی: حاج
آقا به حرمت اون حجی كه رفتی. به اون نماز و روزهیی كه بجا میآری قسم!
اشتباهی دستگیر شده، من میشناسمش. اولین باره گذرش به شهر میافته. این آدم
هر رو از بر تشخیص نمیده، چطور شما میگین داشته علیه نظام توطئه میكرده ؟!
حاكم شرع: برادر!... برادر! مواظب حرفات باش! [با اشاره به آرم سپاه روی
لباس علی] از اون لباسی كه پوشیدی شرم كن، دیگه داری از نجابت روحانیت سوء
استفاده میكنی.
علی: حاج
آقا به قرآن قسم ! بیگناهه.
حاكم شرع: به به!
چشممون روشن! آقا قرآن شناس هم شده. اسلام یكی بیشتر نیس، اونم
حكمِ حضرت امامه. خودشون فرمودن شما دستتون بازه، به هر خونهیی شك كردین،
وارد بشین. هر كی رو خواستین، «ضرب حتی الموت» مجازین، تا دم مرگ ـ برای كسب
اطلاعات براندازی نظام ـ تعزیرش بكنین.
[آروغ كشداری می زند و ادامه می دهد] ممكنه تو این شلوغ پلوغی برادرا یك در میلیون
اشتباهی كرده باشن، جای دوری نمیره. یارو اگر بیگناه بود، میره بهشت. كار
عزرائیل رو سبك كردیم. اگه گناهكار بود، خودش، خودشه دیگه، جای بحث نداره.
[چند ضربهی
سنج و طبل نواخته می شود همراه با موزیكی
كه نشان دهندهی تحولی در صحنه می باشد. نورعمومی صحنه كه تا بحال بنفش بوده ـ متناسب با ضربات طبل و سنج ـ به قرمز
می گراید، و چند بار روشن و خاموش میشود. صحنه نهایتا تاریك میگردد].
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
0 نظرات