زندانی سیاسی و سفسطه‌ی مشترک شاه و شیخ





«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم!»

این فرمایش «رییس قوه قضائیه» یا به عبارت گویاتر «قاضی القضات» نظام است. این آخوند کله گنده آنچنان با طی کرد پله‌های جنایت و آستان بوسی، نظر ولی فقیه را به خود جلب کرده که علاوه بر داشتن سمت میرغضب اعظم! کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم یدک می‌کشد. او کسی است که اعدام و شکنجه را در «نظام الهی!» مدیریت و مهندسی می‌کند. اگر صنعت فتوشاپ آنقدر پیشرفت می‌کرد که می‌شد با نگاه به هر کس، هویت واقعی او را از پس پیکسل‌های چهر‌ه‌اش دید،‌ بی‌تردید کریه‌ترین منظر بعد از علی خامنه‌ای وجنات این آیت الشیطان بود. اگر در افسانه‌های عهد عتیق خوانده بودیم که  علاوه بر انسان‌ها، موجودات دیگری نیز بر روی زمین می‌زیستند که قدما آنها را «دوالپا»، «مردآزما»، «غول بیابانی» و «دیو هفت سر» می‌نامیدند، این صادق آملی لاریجانی را می‌شد دیوی خون‌آشام تصور کرد که بی‌وقفه از چنگال‌هایش خون انسان می‌چکد.

  

الغرض، سخن در این باب زیاد است. هدف از بیان این مقدمه این بود که بگوییم این جناب به تازگی فرمایش فرموده‌اند که «ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم!»

 

پا نهادن شیخ در جای پای شاه

این اظهارات جدید نیست. خمینی نیز در دهه‌ی پر خون و جنون ۶۰ وقتی تنوره کشان و له له زنان، ناب‌ترین جوانان ایران زمین را به صلابه می‌کشید، می‌گفت اینها زندانی سیاسی نیستند. کسانی امثال آملی لاریجانی انگشت کوچک خمینی هم محسوب نمی‌شوند و بین دیگر شاگرد جلادان به درک واصل شده، عددی به حساب نمی‌آیند.

 از این که بگذریم خمینی هم این جمله‌ی مشعشع را از خودش نمی‌گفت. او هم آن را از پدر تاجدارش، رئیس بزرگ ارتشتاران! شاهنشاه آریامهر فراگرفته بود.

اوریانا فالاچی، در پاییز ۱۳۵۲ به ایران آمد و طی یک مصاحبة اختصاصی با شاه از اختناق حاکم بر جامعة‌ ایران و پر شدن زندان‌ها از زندانیان انتقاد کرد؛ آنگاه از شاه پرسید:  از شاه پرسید:

«در ایران چقدر زندانی سیاسی وجود دارد؟»

 شاه جواب داد: «به طور دقیق نمی دانم. باید دید منظور شما از زندانی سیاسی چیست؟ اگر مقصودتان کمونیست‌ها باشد آنها را زندانی سیاسی نمی‌شناسیم...»

خمینی طابق النعل بالنعل این حرف محمدرضا پهلوی را گرفت و وقتی شخصیت‌های حقوق بشری و مقامات کشورهای دیگر در مورد تعدد اعدام‌ زندانیان سیاسی در ایران انتقاد می‌کردند، در پاسخ می‌گفت به آنها بگویید « ما در ایران زندانی سیاسی نداریم».

از همین یک نمونه می‌توان به قانونمند بودن تاریخ پی برد. اینگونه است که شیخ پا در جای پای شاه می‌گذارد. حال جناب قاضی القضات آمده و این حرف نخ‌نما شده و جنایتکارانه را تکرار می‌کند اما دیگر هیچ گوشی برای پژواک این عوام فریبی وجود ندارد. زیرا نفس نفس کشیدن در این رژیم بدون اجازة و قیمومت ولی فقیه، مساوی است با ارتکاب یک جرم. در  عمل هر کسی با این نظام نباشد از دید سرانش، بر این نظام  و مخالف آن است. تمام ایران اکنون یک زندان است؛ یک زندان بزرگ و کسی را در ایران نمی‌توان یافت که این نکبت و جنایت ۴۰ساله را قبول داشته باشد؛ مگر اینکه خود از عوامل و مهره‌های آن و از مجریان شکنجه و اعدام باشد.

 

فرجام دیکتاتورها

قاضی شارع نظام در حالی مدعی می‌شود که ما در ایران زندانی سیاسی نداریم که سازمان عفو بین‌الملل طی گزارشی مفصل در دی ماه، سال ۲۰۱۸ را سال شرم نظام آخوندی نامید. بر اساس این گزارش در سال ۲۰۱۸ ۱۱وکیل، ۵۰ روزنامه‌نگار، ۹۱دانشجو، ۱۱۲فعال حقوق زنان، ۶۳ فعال محیط زیست، ۴۶۷ کارگر، ۱۷۱ مسیحی، ۹۵ بهایی و بیش از ۲۰۰تن از دراویش گنابادی بازداشت شده‌اند.

بگذار شیخ در روزهای بازپسین، مانند شاه سفسطه کند. فرجام دیکتاتورها لاجرم سرنگونی، سرنگونی و باز هم سرنگونی است.

این شعر پابلو نرودا به نام «هیتلر در جهنم» گویای سرنوشت مشترک دیکتاتورهاست؛ و از آن گریزی ندارند. به جای «هیتلر» می‌توانید کلمه‌ی «خمینی» را بگذارید.

 

 هیتلر در جهنم

راستی الان هیتلر توی جهنم با کدام کار اجباری

خونابه عرق می‌کند؟

آیا دیوارها را لمس می‌کند یا لاشه‌ها را؟

آیا او کشته هایش را از بوی گاز بازمی‌شناسد؟

آیا او برای صرف غذا، خاکستر دریافت می‌کند

خاکستر آن همه کودک سوخته؟

یا این که دندان‌های طلا در دهان او می‌کوبند

دندان‌های طلای شکسته‌ی دیگران را؟

یا که برای خواب

او را روی سیم خاردار دراز می‌کنند؟

یا این که پوست او را خال می‌کوبند

برای روکش فانوس های جهنم؟

یا این که سگ های سیاه آتشین

مدام او را گاز می‌گیرند؟

یا او می‌بایست بدون وقفه ـ شب و روز  ـ

سفر کند با اسیرانش؟

یا این که مدام بمیرد

ـ  بی آن که اجازه داشته باشد، تا بمیرد  ـ

برای همیشه زیر دوش گاز؟





ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top