لابد
کودکان دبستانی نیز اقتدار پشمکی نظام را زیر سوال میبرند. آخر این چه اقتداری
است که بادکنک آن با نزدیک شدن یک سوزن کوچک میترکد. این چه اقتداری است که با یک
پست تلگرامی یا اینستاگرامی ناگهان وا میرود
نظامی
که از کودکان دبستانی و مراسم ملی چهارشنبه سوری میهراسد. در مواجهه با هیبت رعبآفرین
قامت کشیده و به پا خاستهی خلق ایران، چه خواهد کرد؟
پس
معلوم میشود اقتدار گردانی، اقتدار نوشی و اقتدار پوشی و ترجیع بند انزجار آور
اقتدار اقتدار کردنهای شب و روز از پشت بلندگوهای وراج حکومتی، برای لاپوشانی ترس
عمیق از سرنگون شدن است.
خیلی چیزها از این نظام پرتاب شده از
دورقوزآباد قرون وسطا به وسط قرن بیست و یکم دیده و شنیده بودیم اما باورمان نمیشد
که عمود خیمهی نظام در تندبادهای ریشه برکن قیام تا به این پایه کج و معوج و سست
و هراسان شده باشد که در چهارشنبه سوری از جانب کودکان دبستانی نیز تهدید احساس کند. یعنی در واقع آنها را تهدیدی
برای «اقتدار!» خود ببیند.
داستان از چه قرار است؟
عوامل نظام و نیروهای بدنام اطلاعاتی آن به یک
مدرسه دبستانی در ثلاث باباجانی رفته و دانشآموزان را وادار نمودهاند که پای یک
تابلو از قبل نوشته شده را امضا بزنند و تعهد بدهند که در مراسم چهارشنبه سوری شرکت نمیکنند.
روی تابلوی کلاس نوشته شده:
«پیمان نامهی نه به چهارشنبه سوری دانش آموزان
مبین ۱
ما تعهد میدهیم در چهارشنبه سوری شرکت نکنیم»
بعد هم عامل اطلاعاتی در کلاس ایستاده تا تک به
تک دانشآموزان در پای تابلو اسم خود را بنویسند.
این اقدام البته در سالهای گذشته هم تکرار شده
است اما امسال معنی خاصی دارد.
همه میدانند این قبیل بازیهای مسخره، نتیجهی
معکوس دارد و دانشآموزان را بیش از پیش به اقدام عکس آن ترغیب میکند. شاه نیز در
مراسم تشریفاتی و اجباری خود دانشآموزان را از مدرسه به خیابان میکشاند اما وقتی
قیام گر گرفت، دانشآموزان از عناصر پایدار و تعیین کنندهی تظاهرات خیابانی
بودند.
اقتدار بادکنکی!
لابد کودکان دبستانی نیز اقتدار پشمکی نظام را
زیر سوال میبرند. آخر این چه اقتداری است که بادکنک آن با نزدیک شدن یک سوزن کوچک
میترکد. این چه اقتداری است که با یک پست تلگرامی یا اینستاگرامی ناگهان وا میرود.
این حرف ما نیست. خودشان میگویند. در گفتههای معاون دادستان کل رژیم، جواد جاوید
نیا در مورد ضرورت فیلترینگ اینستاگرام دقت کنید:
«مردم شاید تصور کنند تنها یک پیام گذاشته اند
که اهمیتی ندارد ولی متاسفانه از این منظر به خوبی تفهیم صورت نگرفته که در کل دنیا
از منظر حاکمیتی به اینستاگرام می نگرند. پیام رسان ها از جمله مواردی هستند که
اگر حاکمیت کشور در آن اعمال نشود، بخش اعظمی از اقتدار خود را از دست می دهد.»
رادیو گفتگوی اجتماعی ـ ۴اسفند۹۷
«بخش اعظم اقتدار!» نظام فقط با چند تا پست در
رسانههای اجتماعی از بین میرود. لابد بخش دیگری از این اقتدار با ترقه بازی،
فشفشه پرانی و شادمانی کودکان دبستانی آسیب میبیند و کله پا میشود.
آواز خواندن در تاریکی از ترس!
پس معلوم میشود اقتدار گردانی، اقتدار نوشی و
اقتدار پوشی و ترجیع بند انزجار آور اقتدار اقتدار کردنهای شب و روز از پشت
بلندگوهای وراج حکومتی، برای لاپوشانی ترس عمیق از سرنگون شدن است. مشخص میگردد
موشک موشک کردنهای تمسخرآور و مدعی شهرهای موشکی شدن، برای پرهیز از روبرو شدن با
خطر برافتادن است. مدعی فتح الفتوح شدن در
سوریه، مراسم مضحک مدال دادن به پاسدار قاسم سلیمانی و «سردار سازیهای پوشالی» جلو
دوربین و بالاکشیدنهای پی در پی یک جلاد بدنام و یک قاتل سفاک زندانیان سیاسی،
برای این است که با ریزش و بیانگیزگی مفرط و لاعلاج بدنهی نظام و پاسداران
مقابله شود... اما همهی اینها حکم آواز خواندن در تاریکی از شدت ترس را دارد.
نظامی که از کودکان دبستانی و مراسم ملی
چهارشنبه سوری میهراسد. در مواجهه با هیبت رعبآفرین قامت کشیده و به پا خاستهی
خلق ایران، چه خواهد کرد؟
ولی
فقیه نگران «امنیت نظام» است؛ همان چیزی که از قول ابراهیم رئیسی گفت از عدالت مهمتر
است. امنیت نظام هم یعنی موجودیت نظام. در یک کلمه وحشت از سرنگونی که به قول خودش
در چهل سال دوم نظام گریبانش را گرفته و یک آن ول نمیکند. باید به او حق داد که
بیشتر از چهارشنبه سوری هر سال امسال نگرانتر باشد؛ زیرا آتشهای برافروختهی
چهارشنبه سوری به یمن راهگشایی کانونهای شورشی این بار به طور مستقیم بنرها و
نمادها او را نشانه رفته است. رشادت کانونهای قهرمان شورشی به سرعت دارد به الگو
تبدیل میشود و بیش از همه در بین جوانان قیامآفرین جا باز میکند.
هراس نظام از شادمانی کودکان در چهارشنبه سوری
در پیمان نامههای مربوط به یکی از این کمپینهای
ضد چهارشنبه سوری در سالهای گذشته آمده است:
«وقتی ترقه میزنی، صداش خیلی بلنده، خیلی کیف میده
بعضی ها ازجاشون می پرن، خیلی خنده داره
بعضی ترقه ها، جرقه دارن، خیلی حال میده
همه اینها درسته! آره! ممکنه خیلی هم دوست داشتنی باشه ولی ما
میدونیم ترقه بازی خطر داره! هم برای خودمون، هم برای پیرمرد توی خیابون که بیماری
قلبی داره!
خانم همسایه که تو دلش بچه داره!
درخت و بوتهای که شاخه های خشکیده داره!
هوای شهرمون که به اندازه کافی دود داره!
ترقه بازی، ممکنه آتش سوزی به پا کنه!
آتش نشانها رو به زحمت بندازه!...»
...
راستی دلیل این همه وحشت چیست؟ آیا دل رئوف و
رقیق ولی فقیه برای سلامت و امنیت کودکان میسوزد. نگران این است که مبادا
خردسالان با آتش بازی کنند و آسیب ببینند. آیا نگران حال پیرمردی است که ناراحتی
قلبی دارد، یا دلش برای طفلکی درختهای و بوتههای خشکیده زیاد نازک شده است؛ یا
نه، دلواپس هوای شهرهای ایران و سونامی ریزگردهاست....
هیچ و هیچکدام ولی فقیه نگران «امنیت نظام»
است؛ همان چیزی که از قول ابراهیم رئیسی گفت از عدالت مهمتر است. امنیت نظام هم
یعنی موجودیت نظام. در یک کلمه وحشت از سرنگونی که به قول خودش در چهل سال دوم
نظام گریبانش را گرفته و یک آن ول نمیکند. باید به او حق داد که بیشتر از
چهارشنبه سوری هر سال امسال نگرانتر باشد؛ زیرا آتشهای برافروختهی چهارشنبه
سوری به یمن راهگشایی کانونهای شورشی این بار به طور مستقیم بنرها و نمادها او را
نشانه رفته است. رشادت کانونهای قهرمان شورشی به سرعت دارد به الگو تبدیل میشود
و بیش از همه در بین جوانان قیامآفرین جا باز میکند.
این به خصوص در چهارشنبه سوری ـ که روز ملی آتش
است ـ ترسیدن دارد، مگر نه؟
0 نظرات