معرفی کتاب مترسک و پرنده‌ی نخستین خطر








مترسک و پرنده‌ی نخستین خطر، مجموعه‌ی ۲ جستار و ۲۲ مقاله‌ی سیاسی از علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) است. هدف از نگارش آنها درافتادن با خلیفه‌ی خوف در آستینی است که ۳۰هزار جوان ایرانی، فقط با یک حکم نیم صفحه‌ی دست نویس او سر به دار شده‌اند.
مترسک از خود هیچ ندارد. دو چوب‌ تکه بیش نیست که آن را به گونه‌ یی صلیب ‌وار بر هم نهاده و با دو گلمیخ کج و معوج و زنگ‌زده به هم متصل کرده ‌اند. باقی اعضای مترسک همان لباس‌های مندرس و وصله‌خورده‌ی صاحب مزرعه یا فرزندان اوست. گاه برای آن که مترسک هیبتی ترسناک‌تر بیابد اندرونه‌ی آن را از کاه و کلش و دم ‌قیچی و پوشال می ‌انبارند. ممکن است کدو تنبلی نیز به جای سر، در یقه‌ی لباس‌های مترسک کار بگذارند و بینی دراز و بدقواره ‌یی از هویج یا چوب نیز به آن اضافه نمایند.
تمام کارکرد مترسک به آن است که باد آویخته‌ های لباسش را به اهتزاز درآورد و پرندگان را هنوز آن گمان در سر افتد که او زنده است و به جالیز نزدیک نشوند.
مترسک همان گونه که از نامش پیداست، ترس می‌ پراکند. ترس ‌پراکنی فلسفه‌ی وجودی اوست. وقتی در ترس زیستن و در ترس نفس کشیدن و ترس‌خوابی و ترس را ترسیدن نباشد، مترسک نیز نیست. اما کمتر کسان می‌دانند که مترسک همان‌ طور که برای ترساندن به وجود آمده است، خود بیش از آنان که می‌ترساند شان، می‌ترسد. ترس او از آن جهت است که روزی رازش ناگفته‌ی او برملا شود و فلسفه‌ی وجودی‌اش ترک بردارد.
وای از آن روز که این هیبت پوشالی فروریزد! آن واویلا روز، هنگامی است که پرنده‌ یی بی‌طاقت و گرسنه، بال از «نباید» و تابلوی «ورود ممنوع!» آویخته بر پرچین جالیز به اندرون کشد و جسارت را آیین خویش قرار دهد. چنین پرنده‌یی ابتدا گرداگرد جالیز به پرواز درمی‌آید و گاه به مترسک نزدیک و آنگاه دور می‌شود، وقتی دید مترسک را آن جرأت نیست که پاره سنگی از زمین برگیرد. پرنده جسورتر می‌شود. این بار دایره‌ی پرواز او گرداگرد مترسک است، چون چندان به ذغال بی ‌فروغ چشمان مترسک نگریست و در آن حرارتی از زندگی مشاهده نکرد، به چند جست و خیز شوخ و سبک، با احتیاط بر نوک انگشتان مترسک می ‌نشیند، آنگاه پای‌ ورچین پای‌ ورچین پیش فرامی‌خزد و به اندک زمان خود را بر شانه‌گاه او می‌یابد. از آنجا با دقت و کنجکاوی، نمای نیمرخ کدو تنبل صورت او را می‌نگرد و ناگهان به فراست درمی‌یابد که این غول آستین برافشانده، پاره شولایی آویخته بر داربستی چوبین نیست. باور او هنگامی به یقین تبدیل می‌گردد که پیشتر می‌خزد و با شجاعتی آمیخته به ریسک به گونه‌ی خشک مترسک نوک می‌زند و تکه‌یی از آن را با منقار می‌کند.

دسترسی به کتاب در تلگرام »مکث در پرانتز آبی»:
دانلود با لینک مستقیم


ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top