به زخمه
هایتان با زخمهايمان
گفتيم
گفتيم، گفتيم:
«حراميان!
حراميان!
حراميان شریعت
شلاق
نسيم آبي ميهن
ما را
از زنجير
برهانيد
گفتيم:
آبها... آبها را
به خون... به خون نيالاييد،
آوازها را،
از
تيركهاي اعدام
بازكنيد
گفتيم، گفتيم،
گفتيم.
نكرديد،
نكرديد، نكرديد.
...
اينك به پادافراه
ميآييم
الماسِ شمشيرِ
آختهی بيشمار خشمِ فرو خورده
بر سر دست
مي آييم
سلسله وار و
سبز پوش و پركرده، سينهی دشت
تا بيكران افق
صدای گامهای
محكم ماست
كجا ؟!
كجا؟!... كجا؟!
مي گريزيد، كجا؟!
از ضربهی
انتقام، كجا؟!
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
0 نظرات