به نظر میرسد قیامآبان ۹۸ بعد از آن تکانههایی که در نظام
دستاربندان ایجاد کرد، همچنان مشکل درجه یک و کابوس شبانهی آخوندهاست. آنها میدانند
این قیام هنوز در تار و پود جامعه حضور دارد و در کمین لحظه و فرصت مناسب نشستهاست؛
اما نمیدانند این بار کی و از کجا و
چگونه سر بر خواهد کرد.
آنها میدانند عواملی که آن قیام را به وجود آوردند، نه تنها از
بین نرفتهاند، بلکه پا به پای بحران کرونا به کیفیت جدیدی بالغ شدهاند؛ کیفیتی
که حتی تصور آن برای حاکمیت ولایت فقیه، دهشتناک و غیرقابل تفسیر است. نامشخص بودن
زمان و مکان وقوع، ناگهانی بودن و نیز گسترش خلقالساعهی آن و دامنههایی که
ایجاد کرد، از جمله مؤلفههایی هستند که تمامیت نظام هنوز به تعریف مشخصی در رابطه
با آنها نرسیده است. آن قیام مانند بنزین ـ که بهانهی گرگرفتن آن بود ـ ناگهانی،
سوزاننده، گسترشیابنده و خطرناک بود و هست.
طبقهی عمودی
در وحشت آخوندها از فوران دوبارهی گدازههای قیام آبان ۹۸ همین
بس که بهتازگی روزنامهی حکومتی ایران (۳۰فروردین ۹۹) در بارهی آن نوشته است:
«حوادث آبانماه ۱۳۹۸ که نسبت به سایر حوادث مشابه دو دهه اخیر
با بیشترین تخریب و کشته همراه بود هنوز آنچنان که باید و شاید از منظر جامعهشناختی
مورد واکاوی قرار نگرفتهاست. اعتراضها با آتشزنه افزایش قیمت بنزین شعلهور
شد. ولی، این موضوعی بود که جامعه مدتها انتظار آن را میکشید و فارغ از ضعفهایی
که برای تدابیر اجرایی آن میتوان برشمرد، اندازه و نحوه اعتراض خارج از تصور بسیاری
از ناظران و منتقدان اجتماعی بود.»
نویسندهی مقاله در روزنامهی حکومتی ایران، عباس آخوندی، با
استناد به تحلیل محمد مهدی مجاهدی، نتیجه میگیرد که در جامعهی ایران پدیدهای به
نام «طبقهی عمودی» به وجود آمده است. «این طبقهی عمودی محصول فرورانده شدن طبقههای
اجتماعی به طبقات پایینتر است» او سپس در تعریف ویژگی این طبقه مینویسد: «ارتباط
درون این طبقه نه از حیث همسنخی رفتاری و هنجاری است، بلکه از منظر همسنخی
رفتاری اعضای آن با طبقهی موجودشان است که با اکراه و به جبر زمانه به آن
فرورانده شدهاند»
این طبقه که همان طبقهی متوسط جامعه میباشد به اعتراف این دو
کارشناس حکومتی، بسیار حجیم و پر جمعیت شده است»
طبقهی متوسط و نارضایتی دائم
در ادامهی شناخته طبقهی عمودی به توصیف زیر نیز برمیخوریم:
«ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست عامل شکلگیری ناهنجاریهای
گسترده در سطح جامعه است. زندگی در وضعیت جدید برای این طبقه عمودی همراه با آسیبهای
فراوان و غیر قابل تحمل است. حجم بالای جمعیت به حاشیه راندهشده و حس تلخ به حاشیه
راندهشدگی موجب شکلگیری حس نارضایتی گسترده در میان آن و بهوجود آمدن یک وضعیت
عدمتقارن اجتماعی است که میتواند برای کل جامعه بسیار خطرناک باشد.» (همان منبع)
منظور این است که در اثر گسترش خط فقر و بیعدالتیهای نهادینه
شده و رو به گسترش در نظام آخوندی، بخش عظیم جامعه دچار فقر شده و از طبقهی خود
به اجبار به طبقات پایینتر فرونشسته است. این فرونشستگی طبقاتی طبعا در یک طبقه
رخ نداده، بلکه طبقهی متوسط به پایین را در برگرفته است. وقتی طبقهی متوسط به
جای طبقهی ضعیف فرورانده شده، طبقهی ضعیف نیز به مرتبهی پایینتری تنزل نموده
است. این همان پدیدهای است که محصول ۴دهه حاکمیت آخوندهاست و به آن زیر خط فقر میگوییم.
«حس تلخ به حاشیه رانده شدگی» و ساقط شدن از مینیم امکانات و رفاه اجتماعی باعث
شده است که قاطبهی جامعه دائم برای به دست آوردن یک نان بخور و نمیر با چالشهای
گوناگون مواجه باشد و به سمت «نارضایتی دائم» سوق پیدا کند. این نارضایتی، ترجمان
پتانسیل انفجاری است که از نظر این کارشناسان حکومتی میتواند برای کل حاکمیت
خطرناک باشد. «آنان احساس تبعیض و احساس ظلم میکنند. احساس میکنند که در موقعیتی
قرار گرفتهاند که شایسته آنان نیست.» (همان منبع)
«انفجارهای خیابانی»!
نارضایتیها از نظر کارشناسان حکومتی «در بستری رخ میدهد که
جامعه بهطور گسترده و کمسابقهای به جریان فسادهای سازمانیافته گشودهشده و حس
بیعدالتی و نبود انصاف به نحو کمسابقهای در جامعه جریان دارد. ضعف دولت و ضعف
حاکمیت قانون امید اجتماعی برای بهبود را به کمترین حد خود در چهار دهه اخیر تنزل
دادهاست. لذا، کسانی که در اعتراض شرکت میکنند بسیار متنوع هستند و شدت انتشار
آن نیز انفجاری است.»
تا اینجا کارشناسان جز انگشت گذاشتن بر خصلت انفجاری نارضایتیها
و نیز وضعیت وخیم جامعهی ایران در زیر نعلین آخوندها و مهمیز پاسداران نکتهی
جدیدی نگفتهاند، جالب و جدید آنجاست که آنها اذعان میکنند که رفتار طبقهی به
حاشیه رانده شده یا فرورانده شده به پایین، رفتاری نیست که بشود آن را پیشبینی
کرد، به کنترل درآورد یا در مسیر دلخواه حکومت سوق داد. معنی این حرف آن است که
دیگر مهار آن از اختیار باندهای نظام خارج است. این طبقه [البته دیگر نباید گفت
طبقه، بلکه اکثریت مردم ایران] یک ویژگی مهم دارند و آن «بیقراری»! است. بیقراری
یعنی چه؟ یعنی هر لحظه منتظر هستند که اتفاقی بیفتد و دری به تخته بخورد. این «انفجارهای خیابانی»! به قول این رسانهی
حکومتی «بیشتر جنبهی سلبی»! دارند. توجه کنید ترکیب «انفجار خیابانی» دقیقا
اصطلاحی است که آنها به کار بردهاند. این اعترافی گویا به این واقعیت است که
جامعه دیگر در موقعیتی نیست که دیکتاتوری آخوندی را تحمل کند. وضعیت فعلی را در
حکم زندان و تبعید و ایران آخوند زده را عین «تبعیدگاه» میبیند. بنابراین هر لحظه
در پی آن است که موقعیت مناسبی بیابد و وضعیت موجود را در هم بریزد.
در قیام آبان ۹۸ این آتشفشان بهطور ناگهانی فوران کرد و خامنهای
خشم عظیم وغیرقابل مهار آن را به چشم دید. اکنون با اضافه شدن بحران کرونا به آن و
نیز تعطیلی کسب و کارها، باید انتظار انفجارهای بسا کیفیتری را داشت. به عبارت
دیگر باید گفت اکنون در زیر پوست شهر، در هر خیابان و کوچه و گذرگاه، آتشفشانی
مترصد فوران است. آیا این همان وضعیتی نیست که رسانهها و مهرههای حکومتی از آن
به عنوان «پساکرونا» یاد میکنند و نسبت به آن هشدار میدهند؟
0 نظرات