آسیه پناهی، صدای بی‌سرپناهان ایران



یک یادآوری
در تاریخ ۲۶فروردین ۹۹ بود که مأموران قساوت پیشه و وحشی شهرداری، همراه با نیروی کبود جامه، باتون و شوکر به دست و کاسکت پوش با پشتیبانی هلیکوپتر به مردم منطقه‌ی فقیر نشین فلک‌الدین خرم‌آباد یورش برده و خانه‌های محقر اهالی را بر سر ساکنانش خراب کردند. طی این هجمه‌ی مغول‌وار دارایی اندک آن مردمان بی‌سرپناه که با کد یمین و عرق جبین گرد آورده بودند، در اندک مدت به تلی از خاک و نخاله تبدیل شد و آرزوهایشان را بر باد داد.

بیشتر بخوانید

خانه‌های تخریب شده‌ی «فلک‌الدین» در بحبوحه‌ی کرونا

برانگیختگی عمومی مردم

کمتر از دو ماه بعد، در تاریخ ۳۰اردیبهشت این یورش وحشیانه این بار در شهرک فدک در حاشیه‌ی کرمانشاه تکرار شد. گویی رژیم دستاربندان می‌خواهد در روزهای پایانی عمرش از زحمتکشان انتقام بگیرد.
عکس آسیه پناهی بر تلی از خاک، در بیل لودری که برای ویران کردن آلونک او آمده، بیانگر وضعیت همه‌ی بی‌سرپناهان ایران است.
پس از آن که ۷روز از مرگ مظلومانه و تراژیک مادر ۵۵ساله کرمانشاهی، آسیه پناهی گذشت و این موضوع به اندازه کافی جامعه‌ی ایران را به تپش و غلیان درآورد، رسانه‌های حکومتی نیز مانند لاشخواران کمین کرده برای مصادره‌ی خبر و نسبت دادن مقصر آن به عوامل موهوم وارد گود شدند. هدف اصلی آنها به در بردن کلیت نظام و به‌طور مشخص شخص خامنه‌ای از این جنایت است. آنها همه چیز می‌گویند تا موضوع اصلی را کتمان کنند. شهرداری کرمانشاه به تقلید از امام رذالت پیشه‌اش که مدعی می‌شد، مجاهدین خودشان خودشان را می‌کشند، مدعی شد که مرگ آسیه ربطی به درگیری تخریب خانه‌اش ندارد اما از آنجا که خوشبختانه در عصر ارتباطات هستیم، ادعای دروغین او به‌سرعت برملا شد و باعث رسوایی بیشتر او گردید. عوامل رژیم برای کاستن از تأثیر مرگ مظلومانه‌ی او حتی مدعی شده بودند که او معتاد بوده است. این دروغ رذیلانه و موهن نیز به‌سرعت افشا شد و راه به جایی نبرد.

همگی در خواب بودیم که بدون اخطار شروع به تخریب کردند!

بر اساس آنچه در سایت حکومتی انتخاب (۱۰خرداد ۹۹) ثبت شده، یکی از اهالی شهرک فدک صحنه‌ی یورش مأموران شهرداری به حاشیه‌نشینان بی‌سرپناه را این‌گونه توصیف می‌کند:
«۳۰ اردیبهشت بود که بر سرمان آوار شدند. از تهران مهمان داشتیم. همگی در خواب بودیم که بدون کوچک‌ترین اخطاری شروع به تخریب کردند. اسپری را از پنجره خانه ۲۵متری ما پاشیدند. در را که باز کردم، نتوانستم چیزی ببینم. اسپری به چشمم پاشیدند. بیش از ۱۰۰نفر ما را محاصره کرده بودند».
همسر علی در ادامه می‌گوید:
«این اتفاق در روز‌های پایانی ماه رمضان افتاده بوده و مأموران شروع به تخریب کردند و حتی به ساکنان مهلت ندادند اسباب و اثاثیه را بیرون بکشند ... [مأموران شهرداری] بدون هیچ جوابی فقط و فقط خراب می‌کردند. من و دخترم را از خانه بیرون انداختند .
نمی‌دانستیم چرا، برای چه و از کجا آمده‌اند. من و دخترم را هم به ارودگاه چشمه‌سفید بردند و تا ساعت یک و دو ظهر نگه‌داشتند. آن‌قدر گریه و زاری کردیم تا ما را برگرداندند. هنوز دخترم بعد از ۷، ۸روز به‌خاطر اسپری فلفل سرفه می‌کند».

یکسانی شیوه‌های سربازان مغول و مأموران خامنه‌ای

در توصیف حمله‌ی مغول به نیشابور نوشته‌اند:
سپاه‌سالاران مغول، هم‌چنان به تعقیب (سلطان محمد خوارزمشاه) ادامه می‌دادند. پس از مدتی، دسته‌های سربازان تغوچارنویان، داماد چنگیزخان، برای تصرف ولایات خراسان، عازم این دیار شدند. همزمان، دسته‌های برکه نویان هم به لشکر تغاچار نویان پیوستند. هر یک از دسته‌های مغول، وظیفه‌ی معین داشتند ولی تاکتیک تصرف شهرها و روستاها، یک سبک بود. روستاها و دهکده‌های کوچکتر را تخریب می‌کردند و مردان را به اسارت می‌گرفتند تا در محاصره‌ی شهرهای بزرگ از آنها به‌عنوان نیروی غیرمنظم استفاده کنند. این دسته‌ها، قلعه‌ها و حصارها را محاصره می‌کردند و توسط منجنیق‌ها، دیوار قلعه‌ها و حصارها را فرو می‌ریختند، ساکنان شهرها را بیرون می‌راندند و سپس آنجا را اشغال و غارت می‌کردند.
حال آنچه را که از قول آن شهروند کرمانشاهی و همسرش خواندید در کنار این صحنه بگذارید و هر دو را با هم جمع بزنید.
«خانه‌ها را یکی پس از دیگری جا می‌گذارم. به یک منزل ویران می‌رسم. مرد و زن جوان با کودکی روی ویرانه‌ها در رفت و آمد هستند. همه چیز اینجا زیر و رو شده است. ظرف و ظروف، یخچال و ماشین لباس‌شویی همه شکسته و در هم پاشیده است. فرش‌ها پاره‌پاره و خاکی هستند. شن و ماسه و آجرپاره روی زمین و وسایل ریخته شده است». (همان منبع)
آنچه در فلک‌الدین خرم‌آباد و اینک در شهرک فدک کرمانشاه شاهد آن هستیم کم از یورش مغول نیست.
آری این جنایتی است که خامنه‌ای و سیاه‌پوشان سادیست و تشنه به خونش علیه مردم ایران مرتکب می‌شوند.

مقاومت آسیه و دامنه‌ای که ایجاد کرد

آنچه باعث شد نام آسیه پناهی، وجدانها را بتکاند و به یک خبر نافذ در بین چرخش سرسام‌آور خبرها تبدیل شود، مقاومت این شیرزن کرمانشاهی در برابر مأمورانی بود که برای ویران کردن کاشانه‌اش آمده بودند.
این هم جزئیات صحنه‌ی به جا مانده از جنایت آنها از زبان خبرنگار رسانه‌ی حکومتی:
«آنها [مردم شهرک فدک] آسیه را نمی‌شناختند. از آنها نشانی خانه آسیه را می‌پرسم. انتهای کوچه را نشان می‌دهند. جلوتر و جلوتر می‌روم. کنار یک باغ که بیشتر شبیه فضای سبز است با تلی از خاک، بلوک شکسته، ماسه و سیمان مواجه می‌شوم. فرش پاره قرمزی، که نیمی از آن زیر آوار است، از دور خودنمایی می‌کند. لنگه‌کفش‌های لاستیکی بر جای مانده است. رد پنجه لودر‌ها بعد از گذشت چند روز هنوز بر آن ساختمان ویران‌شده نمایان است. در گوشه‌یی از این اتاق کوچک روی یک بلوک شکسته چند شمع خاموش که گویا به یاد آسیه روشن شده بود، دیده می‌شود». (همان منبع)
این هم گزارش یکی از اهالی شهرک فدک از نحوه‌ی رفتار مأموران خامنه‌ای به آسیه و خانواده‌اش که جگر آدمی را به آتش می‌کشد:
«لودر‌ها آمدند. اول رفتارشان خشونت‌آمیز نبود. آسیه هم می‌گفت: باید از روی جنازه من رد شوید و مرا بکشید تا خانه را خراب کنید. درست یادم نیست که آسیه خودش بالای لودر رفت یا آنها او را روی لودر انداختند، اما بعد از این اتفاق زنگ زدند چند نیروی زن آمدند. زن‌ها رفتند در را باز کنند. در که باز نشد، اسپری را از پنجره اتاق به داخل انداختند . آن زن‌ها لباس نوه ۱۰- ۱۲ساله آسیه را که داد و بیداد می‌کرد، از تنش درآوردند و حسابی کتکش زدند. بعد از ویران کردن خانه، آسیه و دخترش سمیه را سوار ون کردند و رفتند. ۲ساعت بعد خبر مرگ آسیه رسید. یک ساعت از مرگ آسیه نگذشته بود که مأموران دنبال شناسنامه و مدارک شناسایی آن خدابیامرز آمدند».
تنها جرم آسیة قهرمان این بود که مقاومت کرد. نخواست خانه‌یی را که به گواهی اهالی آن شهرک، تنها ۴روز بود که آن را به کمک مردم ساخته و به آنجا اسباب‌کشی کرده بود، به مأموران واگذار نماید. او از هیمنه‌ی آنها نهراسید و یک تنه در برابرشان ایستاد. به همین جرم شناعت‌بارترین رفتار را با این مادر ۵۵ساله انجام دادند.

«دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم»!

این خانه‌ی محقر حتی سرویس بهداشتی نداشته و خانواده‌ی آسیه مجبور بوده‌اند که به خانه‌ی همسایگان بروند. ای ننگ بر خامنه‌ای! ننگ و شرم بر خمینی که با دجالیت در نخستین روز قدم نهادن به ایران گفت:
«دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این‌قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما، هم دنیا را آباد می‌کنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشود همین معناست که خواهد شد. این دارایی از غنایم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین. و من امر کرده‌ام به مستضعفین بدهند، و خواهند داد».
این همان نظامی است که به نام مستضعفین خود را به مردم ایران تحمیل کرد و در آن «باستی هیلز» سازان و باستی هیلز نشینان در آن امنیت کامل دارند اما یک مادر ۵۵ساله حاشیه‌نشین سرپناهی ندارد تا خود و ۴عضو خانواده‌اش شب را در آن به صبح برسانند.

آسیه اینک با لبخند زیبا و چهره‌ی آرامش در گوشه‌یی از همان شهرک آرمیده است اما روح او هنوز ناآرام است و ما را به مقاومت در برابر نابودکنندگان زندگی فرامی‌خواند. آیا او را اجابت می‌کنیم؟

ارسال یک نظر

0 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top