در روزهایی که فرصتطلبان و دزدان رنج و خون انقلاب ـ با مسابقهی آلترناتیوتراشی و شوی مضحک وکالتدهی و وکالتگیری ـ فضای خارج از کشور را مسموم کردهاند، ترمی بهنام «وزنکشی سیاسی»! در دهانها میچرخد. مبنای این وزنکشی، نوعی پوپولیسم فالووری است که اعتبار را به میزان لایک و کامنت در شبکههای اجتماعی میدهد و بر سر آن گردوخاک و هیاهو به راه انداخته است. علاوه بر آن شاهد نظرسنجیهای غیرعلمی و سمتوسودار برای تخریب روانی جامعه و انحراف اذهان از کف خیابان و قیامآفرینان هستیم.
این شارلاتانیسم، نوع مدرن القائات رسانهیی است که قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، بنگاههای خبرپراکنی استعماری به آن مشغول بودند. آنها با این شیوه، خمینی را از حوزههای علمیهی نجف برکشیده و در چشم ماه نشاندند، سپس از زیر درخت سیب سوار هواپیما کرده و در تهران به مردم ایران قالب کردند.
ورثهی همان هوچیگران و آلترناتیوتراشان، اکنون مدعی هستند که مجاهدین در ایران «منفور»! هستند و جز در انتهای جدولهای نظرسنجی نمیگنجند.
آنها همسو با استبداد مبتنی بر ولایت فقیه و لابیها و بلندگوهای خارجهنشین آن تبلیغ میکنند که مجاهدین در هر انتخاب مفروض از حمایت مردم برخوردار نخواهند بود.
این ادعا تا چه اندازه واقعیت دارد؟
در شرایط اختناق و الیگارشی رسانه چه در داخل و چه در خارج کشور، چگونه میتوان وزن سیاسی ـ اجتماعی مجاهدین و مقاومت ایران را در ترازوی سنجش گذاشت؟ معیار ما برای ارزیابی میزان محبوبیت اجتماعی آنان و هر جریان سیاسی دیگر چیست؟
فضای مجازی و آلودگی آن به ارتش سایبری
حمایت از یک جریان سیاسی شاخصهای مادی و معنوی خود را دارد. مبنای این حمایت، لایک و کوتکردن یا کامنت و میزان فالور در شبکههای اجتماعی نمیتواند باشد؛ زیرا همه بهخوبی میدانیم که دولتها، رسانهها و ارگانهای متکی به پولهای کلان میتوانند فالوور بخرند و موج رسانهیی ایجاد کنند. بسیاری از اکانتها در شبکههای اجتماعی بدون نام و نشان رسمی هستند. نظام ولایتفقیه با ارتش سایبری خود و جعل اکانتهای مختلف، بیوقفه در کار شبههپراکنی و شیطانسازی است و این فضا از شفافیت لازم برخوردار نیست. بر این مبنا، پوپولیسم مبتذل فالووری و راهاندازی کمپینها و نظرسنجیهای آنچنانی در فضای مجازی هیچگاه نمودار درستی برای سنجش وزن و پایگاه اجتماعی یک جریان برانداز در شرایط حاکم بر ایران نیست. این قبیل اقدامات قابل راستیآزمایی نیستند و نمیتوان برای آنها اعتبار قائل شد.
انتخابات آزاد
شناختهشدهترین شیوهی تشخیص پایگاه اجتماعی یک جریان سیاسی، اتکا به انتخابات آزاد و رأی مستقیم مردم است. بدیهی است در یک ایران آزاد و دمکراتیک، جریانی خواهد توانست حرف اول را بزند که از رأی اعتماد مردم برخوردار باشد؛ اما سوال این است که تا پیش از عملیشدن این فرایند دمکراتیک، ادعای محبوبیت یا پایگاه اجتماعی توسط مجاهدین یا هر طیفی از اپوزیسیون چگونه راستیآزمایی میشود؟
در کشوری که صرف نام بردن از مجاهدین، نامبرنده را در ردیف معاندان حکومت و براندازان قرار میدهد و انگ «منافق» نصیب او میکند، آیا میتوان از مردم خواست تک به تک آنان در یک نظرسنجی بدون سانسور شرکت و آزادانه رأی خود را اعلام کنند؟ بیدرنگ پاسخ این است که چنین چیزی امکان ندارد. اگر امکان داشت، مرجح آن بود که بهجای نظرسنجی، در ایران انتخابات آزاد دایر شود. اگر امکان برگزاری انتخابات آزاد در شرایط کنونی نیست، پس چگونه میتوان میزان پایگاه اجتماعی مجاهدین را سنجید؟ (۱)
مبنای مشروعیت
اگر امکان برگزاری انتخابات آزاد در شرایط اختناق نیست، اگر شاخص تعیینکننده، فضای مجازی نیست؟ پس معیار مشروعیت و محبوبیت یک جریان سیاسی چه میتواند باشد؟
مقاومت ایران سالیان پیش به این سوال پاسخ داده است:
«در دوران اختناق، مشروعیت صرفاً ناشی از مقاومت و ایستادگی است. در دوران اختناق، هر چیز غیر از این، ادعا و باد و بلوف است. هر کس راست میگوید با رژیم و اختناق فراگیر آن چنگ در چنگ شود و بستیزد و در این پهنه آزمایش بدهد... تعیین درصد آرا و پایگاه اجتماعی موضوعی مربوط به دورهی بعد از اختناق است که در آن بتوان با به میدان آوردن مردم و با صندوقهای رأی، به درستی سنجش و ارزیابی کرد. هرچیزی غیر از این، نادیده گرفتن سرکوب و اختناق و چشم پوشیدن بر ممانعت فاشیسم دینی از بروز اراده و تمایل اجتماعی است.» (۲)
سایر گزارههای پایگاه اجتماعی مجاهدین
در فضای نیمهدمکراتیک دورهی کوتاه پس از انقلاب ضدسلطنتی میشد برآوردی نسبی از وزن و پایگاه اجتماعی جریانهای سیاسی بهدست آورد. در این دوران دو و نیمساله، مجاهدین با اینکه همواره در معرض ضربوشتم چماقداران و حمله به دفاتر خود قرار داشتند، جوانان زیادی را به آرمانهای خود جذب کردند. تیراژ نشریهی مجاهد در این دوران به ۶۰۰هزار نسخه رسید. میتینگهای سیاسی مجاهدین چندصد هزار شرکتکننده داشت. در کلاسهای تبیین مسعود رجوی در حدود ۱۰۰۰۰ نفر فقط با کارت شرکت میکردند. تعداد میلیشیاهای مجاهد خلق به اعتراف رژیم به ۵۰۰هزار نفر بالغ شد.
در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران، مسعود رجوی، کاندیدای نسل انقلاب، توانست حمایت اقلیتهای قومی ـ مذهبی ایران و همچنین حمایت زنان، جوانان و نیروهای مترقی را به سمت خود جلب کند؛ خمینی با احساس تهدید از این حمایت گسترده، به بهانهی رأیندادن مجاهدین به قانون اساسی و ولایتفقیه، آنها را از روند انتخابات حذف کرد.
فعالیت سیاسی در این بازهی زمانی [ از۳۰ دی ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰] با استفاده از آخرین قطرات آزادی، آنها را بهعنوان یک نیروی جدی و تعیینکننده در اتمسفر سیاسی ـ اجتماعی ایران مطرح کرد؛ نیرویی که بهاذعان خمینی تهدید درجهی اول حکومت و نخستین دشمن او محسوب میشد. (۳)
تشکیل ائتلاف سیاسی
از گزارههای دیگر وزن سیاسی مجاهدین، قرار گرفتن آنها در محور یک ائتلاف دیرپای سیاسی است. مسعود رجوی در ۳۰ تیر۱۳۶۰ [هنگامی که در تهران بود]، تأسیس شورای ملی مقاومت را اعلام کرد و خواهان پیوستن همهی نیروهای دمکراتیک و مخالف با نظام ولایت فقیه به آن شد. از آن هنگام این شورا در قامت جایگزین استبداد دینی به فعالیت پرداخت. در آن هنگام در جبههی اپوزیسیون هیچ ائتلاف سیاسی فراگیر دیگری در صحنهی سیاسی ایران مشاهده نمیشد؛ ائتلافی که نیروهای دمکراتیک و برانداز را نمایندگی کند، به تدوین برنامههای دولت موقت انتقالی بپردازد و همزمان با پیشبرد مقاومت مسلحانه در داخل میهن اسیر، دیپلماسی انقلابی را در خارج پیش ببرد و یک پارلمان در تبعید تشکیل دهد. (۴)
این اقدام مجاهدین را بهعنوان یک نیروی سراسری در کانون براندازی نظام ولایت فقیه قرار داد. آیا بدون برخورداری از وزن سیاسی و پایگاه اجتماعی، برداشتن چنین گامهایی متصور بود؟
بدنهی گسترده و وفادار اجتماعی
گزارهی دیگری که ما را به گستردگی بدنهی اجتماعی مجاهدین در داخل ایران راهنمون میشود، تعداد زندانیان سیاسی و شهیدان آنها در مصاف با دیکتاتوری دینی است.
با روی کارآمدن ولایت شوم خمینی و سپس خامنهای، ۱۲۰۰۰۰ تن از فرزندان ایرانزمین در مصاف با آن جان خود را از دست دادهاند، بیش از ۹۰درصد این شهیدان متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران هستند. در آمار ۳۰هزار نفرهی قتلعام تابستان ۶۷ نیز با چنین تناسبی مواجه هستیم. این شهیدان از اقشار مختلف اجتماعی در سراسر ایران هستند.
این آمار فارغ از هر محاسبهگری دو چیز را اثبات میکند:
۱ـ پایگاه گستردهی مجاهدین در بین نسلهای جوان و نیروهای شرکتکننده و آزادشده در انقلاب ضدسلطنتی
۲ـ وفاداری، پاکباختگی و ثبات قدم آرمانی مجاهدین در مبارزهیی که بسیاری از جریانهای سیاسی آن روزگار ظرفیت ایدئولوژیک و پتانسیل تشکیلاتی متناسب با آن را نداشتند و مقهور تنورهکشیهای خمینی شدند.
تشکیل یک ارتش آزادیبخش
سازمان مجاهدین توانسته است در جوار خاک میهن یک ارتش آزادیبخش ایجاد کند. این ارتش ساختار تکاملیافتهی میلیشیا در فاز سیاسی است. با تشکیل این ارتش، عملیات برای آزادسازی بهطور کمی و کیفی گسترش یافت. از ثمرات پایهریزی این ارتش گسترش جنگ آزادیبخش و بهگل نشست ماشین جنگی رژیم در جریان جنگ ۸ ساله با عراق است؛ جنگی که خمینی آن را برای تداوم بقای سلطنتاش یک «نعمت» میدانست.
عملیات بزرگ فروغ جاویدان، نخستین عملیاتی است که یک نیروی انقلابی در قد و قوارهی اپوزیسیون توانسته است آن را خلق کند و به پیش ببرد. آیا اگر مجاهدین از حمایت هموطنانشان برخوردار نبودند میتوانستند عملیاتی اینچنین را پیش ببرند؟
حمایت ایرانیان آزاده
پیشتر گفتیم که بهدلیل سرخ و ممنوع بودن نام مجاهدین، برآورد دقیقی از میزان حمایتهای مردمی آنان نمیتوان ارائه کرد اما در فضای خارج از کشور بخشی از آن قابل رؤیت است. در خارج از کشور و در شرایطی که بسیاری از ایرانیان در معرض شیطانسازیها و تهدید و تطمیع و حتی خطر دستگیری، استرداد یا ترور قرار دارند، گردهماییهای سالیانهی مجاهدین به نام «کهکشان» با حضور جمعیت۱۰۰هزار نفره برگزار شده است.
دیپلماسی انقلابی مجاهدین در بین پارلمانترها، احزاب سیاسی، شخصیتهای شناخته شدهی بینالمللی با اتکا به طیف گسترده و مایهگذار هواداران و پشتیبانان میسر شده است. این حمایت را علاوه بر صحنههای سیاسی و پراتیکها، آکسیونها و آکتهای مقاومت در زمینهی پشتیبانی مالی و در برنامههای گلریزان همیاری میتوان مشاهده کرد.
کانونهای شورشی
کانونهای شورشی، بارزترین نشانهی حمایت مردمی از استراتژی و اهداف مجاهدین در کف خیابانهای ایران است. فعالیت این کانونها در بستر استراتژی آتش جواب آتش، هیچگاه تعطیل نبوده است. کسانی که دستی در آتش داشته باشند میدانند که حتی تشکیل یک کانون در داخل ایران با چه مخاطراتی مواجه است و چه تضادهای عدیدهیی باید برای تشکیل و حفظ آن حل کرد تا چه رسد به فعالیت و عملیات و گسترش آن در شرایط اختناق. آیا گسترش چنین پدیدهیی بدون برخورداری از حمایت و جانفشانی مردم ایران برای سازمان محبوبشان امکانپذیر بود؟
پرداخت بها
اجازه دهید در انتهای این مبحث بار دیگر به مبنای مشروعیت برگردیم، با توجه به آنچه گفته شد، اگر شاخص مشروعیت هر جریان سیاسی به میزان مقاومت و بهایی است که برای آزادی پرداخته است و میپردازد، بنابراین پایگاه اجتماعی و میزان محبوبیت نیز شاخصهای مادی خود را دارد. شاخصهای آن برخورداری از اعضا، هواداران و پشتیبانانی است که با بذل جان، مال و نثار شفافترین عواطف انسانی آن را حمایت میکنند و حاضر هستند برای ماندگاری و پیشروی آن هر بهایی را بپردازند.
بیستوهفتمین برنامهی گلریزان همیاری با سیمای آزادی، یک پهنهی مادی از این پرداخت بها بود.
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــ
(۱) بدیهی است که دغدغهی مجاهدین هرگز «انتخاب کردن و انتخاب شدن» نبوده است. دغدغهی همیشگی آنها آزادی و حاکمیت مردمی است و به خاطر آن مغضوب شاه و شیخ واقع شدهاند. این سخن مسعود رجوی بسیار تکاندهند است:
«مجاهدین رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستند و قطعا کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت کردن نیست.»
(۲) به نقل از منتخب نشستهای
رمضان در لیبرتی و اشرف. سلسله آموزشهای درونی مجاهدین. مسعود رجوی در تیر و مرداد
۱۳۹۲
(۳) خمینی در ۴ تیر ۱۳۵۸ با اشاره به مجاهدین گفت: «دشمن ما نه در آمریکا نه در شوروی و نه در کردستان است، بلکه در همینجا در مقابل چشمهای ما، در همین تهران است».
(۴) آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت اکنون از اعتبار و شناختهشدگی جهانی برخوردار است. جدیدترین آکت این ائتلاف در پهنهی دیپلماسی انقلابی، کسب حمایت اعضای کنگرهی آمریکا از هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات بود. این سقف از اعتبار و نفوذ جهانی را بسیاری از مدعیان آلترناتیو حتی در خواب هم نمیبینند.
0 نظرات